بی همال. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بی چون. بی مانند. بی همال: در کفایت بی نظیری در مروت بی بدیل در سخاوت بی همالی در سخن بی آوری. سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به ’آور’ شود
بی همال. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بی چون. بی مانند. بی همال: در کفایت بی نظیری در مروت بی بدیل در سخاوت بی همالی در سخن بی آوری. سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به ’آور’ شود
دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب در 23 هزارگزی شمال خاوری سراب. سکنۀ آن 56 تن. آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب در 23 هزارگزی شمال خاوری سراب. سکنۀ آن 56 تن. آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
به روایت ابن بلخی او فرزند مازبدبن بنمور (؟) بن دلیر قد (؟) بن اوتکدسب بن ویونجهان بن... ساسان بن بهمن. و جد کسری خرمازبن ارسلان از سلاطین اواخر دوره ساسانی بود که یک سال و پنج ماه بعد از اردشیر پسر شیرویه سلطنت کرد و پس از او سلطنت به کسری پسر قباد و سپس به بوراندخت دختر خسروپرویز رسید. و رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 24 شود، به نتیجه رساندن
به روایت ابن بلخی او فرزند مازبدبن بنمور (؟) بن دلیر قد (؟) بن اوتکدسب بن ویونجهان بن... ساسان بن بهمن. و جد کسری خرمازبن ارسلان از سلاطین اواخر دوره ساسانی بود که یک سال و پنج ماه بعد از اردشیر پسر شیرویه سلطنت کرد و پس از او سلطنت به کسری پسر قباد و سپس به بوراندخت دختر خسروپرویز رسید. و رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 24 شود، به نتیجه رساندن