- بینادل
- روشن ضمیر روشنفکر
معنی بینادل - جستجوی لغت در جدول جو
- بینادل
- دل آگاه، روشن ضمیر، هوشیار، زیرک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روشن ضمیری روشنفکری
بی ریشه
اصولی، اساسی
نوعی یاقوت سرخ
کسی که می بیند
بصیرت
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
مخاطب
اصلی
بی ریشه بی بن ابن
بی دانش، بی تربیت، گستاخ جسور
بی همتا یگانه
خردمند، هوشیار
بینا بودن، بینندگی، بصیرت، از حواس پنجگانه که وظیفه اش دیدن چیزها است و مرکز آن چشم است
نوعی یاقوت سرخ، عقیق، کهربا، برای مثال شد آن تخت شاهی و آن دستگاه / زمانه ربودش چو بیجاده کاه (فردوسی - ۱/۵۲)
بی دانش، بی فرهنگ، بی تربیت، گستاخ
دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه
تماشاگر، تماشاچی، دارای توانایی دیدن، بینا، چشم، برای مثال به بینندگان آفریننده را / نبینی، مرنجان دو بیننده را (فردوسی - ۱/۳)
دل آگاه، هوشیار، آگاه، کسی که غافل نباشد، بیدارمغز، بیدارهوش، بیدارخاطر
بینندگی، بصیرت، قوه باصره
Fundamental
Boorish, Brash, Discourteous, Insolent, Impertinent, Impolite, Rude, Uncivil, Uncouth, Ungallant, Ungracious, Vulgar
фундаментальный
грубый , нахальный , невежливый , нахальный , дерзкий , грубый , вульгарный
grundlegend
unhöflich, dreist, unverschämt, ungehobelt, vulgär
фундаментальний
грубий , нахабний , нечемний , зухвалий , грубий , нечемний , грубий , неввічливий , вульгарний
fundamentalny