- بیمناک
- ترسناک، هراسناک ترسنده بیم دارنده، ترسناک ترس آور
معنی بیمناک - جستجوی لغت در جدول جو
- بیمناک
- بیم دارنده، ترسنده، ترسناک، ترس آور
- بیمناک
- ترسنده، بیم دارنده، ترسناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترسندگی خوف، ترسناکی هولناکی
چرکین، زخمیان
چرکناک، چرکین، چرک آلود
دارای ابر و میغ ابرناک
ابرناک، دارای ابر
منجمد افسرده
جای بیم و ترس
بی مسلًک
آنچه نمک ندارد، آنکه شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند بی لطف مقابل ملیح نمکین
گمنام
شتر جوان قوی، خرکره، استر قاطر
غمگین افسرده، خشمگین خشمناک، رنجور
دارای بوی بد، متعفن، عفن، گنده، بد بوی دارای بوی بد بدبو متعفن
بی ترس و بیم، بی پروا
جمع تیمن
گنهکار، بزهکار مجرم
دردناک و حزن آور
غضبناک خشم آلود خشمگین. غضبناک خشم آلود خشمگین
پشمالو
دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
خوفناک سهمناک ترس آور مهیب
خجلت شرمساری شرمندگی
زخم دار، زخمی، مجروح
دردناک، درددار، دردآور
بی ترس، بی پروا، دلیر
ترس دار، ترسناک، هولناک، برای مثال این چنین اسبی تواند برد بیرون مرمرا / از چنین وادی، ز قاعی سهمناک و نیش زن (منوچهری - ۸۳)
خشمگین، عصبانی، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
آنکه یا آنچه اسم ندارد، بی اسم، گمنام
رنجور، دردمند، افسرده، غمناک، اندوهگین
هولناک، ترسناک، دارای شک وشبهه، بدگمان