- بیعرضه
- کسی که وجودش منشا اثر نباشد بیکاره بیمصرف
معنی بیعرضه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پخمه، چلمن
بی همت و بی لیاقت
بی لیاقت، بی همت، بیکاره
پیش پرداخت
بیطمعی
حالت و کیفیت بی عرضه
قسمتی از بهای شیئی را گویند که اول پرداخت گردد، پیش بها
ناخرسند
با جربزه، با کفایت، کاربر
پولی که خریدار در موقع معامله به فروشنده می دهد تا پس از تحویل گرفتن کالا باقی پول را بدهد، سبغانه، پیش بها
یک پشه پشه
بوته
آنکه یا آنچه سر ندارد، بی اساس بی اصل، پرنده ایست شکاری از نوع باشه شبیه به پیغو بیسره
بیرزد بارزد
آنکه راه را گم کرده باشد منحرف از راه گمراه، بی انصاف، آنکه کارهای ناشایسته کند، خواننده ای که خارج از مقام خواند، بیراهه
عاری از غرض بیطمع
دام پزشکی ستور پزشکی
سبکی، خواری
پرنده ای شکاری از نوع باشه
دام پزشکی، شغل و عمل دامپزشک، بیطره، محلی که در آن دربارۀ امراض جانوران مطالعه و تحقیق می کنند مثلاً دانشکدۀ دامپزشکی، رشته ای دانشگاهی که روش معالجۀ جانوران بیمار را تعلیم داده و دام پزشک تربیت می کند
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
از صمغ های سقزی به رنگ سرخ، زرد یا سفید با طعم تلخ که از برخی درختان و درختچه ها به دست می آید و در معالجۀ بیماری های درد مفاصل، عرق النسا و کرم معده مفید است، انزروت، انجروت، کنجده، کنجیده، بارزد، بیرزد، بریزه، زنجرو
بیراهه، کنایه از نامرتبط، کنایه از ویژگی کسی که راه را گم کرده باشد، کج رو، گمراه
((بَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره، بوته
گمراه، منحرف از راه، بی انصاف، آن که کارهای ناشایسته کند
واحد بعر یک پشکل
گمراه ضال
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا کنشت دیر، جمع بیع
تخم، خایه