بیسره بیسره آنکه یا آنچه سر ندارد، بی اساس بی اصل، پرنده ایست شکاری از نوع باشه شبیه به پیغو بیسره فرهنگ لغت هوشیار
بیسره بیسره بیسر. نام جانوری است. رجوع به بیسر و بیسران شود، استر که عربان بغل گویند. (از برهان). استر و قاطر. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
بیطره بیطره دام پزشکی، شغل و عمل دامپزشک، بیطره، محلی که در آن دربارۀ امراض جانوران مطالعه و تحقیق می کنند مثلاً دانشکدۀ دامپزشکی، رشته ای دانشگاهی که روش معالجۀ جانوران بیمار را تعلیم داده و دام پزشک تربیت می کند فرهنگ فارسی عمید
میسره میسره جِناحِ چَپ، طرف چپ، مقابلِ مِیمَنِه، جِناحِ اَیسَر، جَرانغاردر امور نظامی طرف چپ میدان جنگ، سربازان طرف چپ میدان جنگ فرهنگ فارسی عمید