جدول جو
جدول جو

معنی بی عرضه

بی عرضه((عُ ض ِ))
ناتوان، بی مصرف، بیکاره
تصویری از بی عرضه
تصویر بی عرضه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بی عرضه

بی عرضه

بی عرضه
مُرَکَّب اَز: بی + عرضه، (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف) ، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره. آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص. زبون. فرومایه. مقابل باعرضه. (از ناظم الاطباء)، آدم ناقابل و بی مصرف. کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)، رجوع به عرضه شود
لغت نامه دهخدا

بی عرضه

بی عرضه
بی حال، بی صلاحیت، بی بخار، بی کفایت، بی لیاقت، نالایق
متضاد: باکفایت، لایق، تنبل، ناکارآمد، لش
متضاد: کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضه مند
فرهنگ واژه مترادف متضاد