- بیسو (دخترانه)
- بی گمان، کمینگاه شکارچی (نگارش کردی: بس)
معنی بیسو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آتشدمه
زمینی که علف هرزه نداشته باشد
انتظار، توقع، طمع
عددی برابر با دو ده نوزده بعلاوه یک بایست (دوم شخص مفرد امر حاضر از ایستادن)
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
عدد اصلی بعد از نوزده، «۲۰»
نیشتر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نشتر، نیشو، کلک، مبضع
فیس کننده افاده کننده
گیس، موی بلند سراطلاق میشود
برابر با دو ده، نوزده به اضافه یک، کنایه از بسیار عالی
افاده کننده
زلف، موی بلند سر زنان که از پشت گردن بلندتر باشد، جمع گیسوان
آلت نوک تیزی که با آن رگ می زدند، نیشتر، نیشو، نشتر
بیوسیدن، امید، آرزو، برای مثال هرکه را همت بلند بود / راه یابد به منتهای بیوس (ابن یمین - مجمع الفرس - بیوس)
گیس، موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بید، بیب، بیتک
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، ویوگ، بیوک، عروسه، گلین، بیوگ، نوعروس، پیوگ، تازه عروس
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیب