جدول جو
جدول جو

معنی بیسو - جستجوی لغت در جدول جو

بیسو
(دخترانه)
بی گمان، کمینگاه شکارچی (نگارش کردی: بس)
تصویری از بیسو
تصویر بیسو
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیلو
تصویر بیلو
(دخترانه)
جویبار کوتاه مدت (نگارش کردی: بلو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیشو
تصویر بیشو
(دخترانه)
بی حد، بی اندازه (نگارش کردی: بش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیسو
تصویر گیسو
(دخترانه)
موی بلند زنان، موی بلندسر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی سو
تصویر بی سو
خنثی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بریسو
تصویر بریسو
آتشدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیخو
تصویر بیخو
زمینی که علف هرزه نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
انتظار، توقع، طمع
فرهنگ لغت هوشیار
عددی برابر با دو ده نوزده بعلاوه یک بایست (دوم شخص مفرد امر حاضر از ایستادن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیست
تصویر بیست
عدد اصلی بعد از نوزده، «۲۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیسو
تصویر نیسو
نیشتر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نشتر، نیشو، کلک، مبضع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیسو
تصویر فیسو
فیس کننده افاده کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیسو
تصویر گیسو
گیس، موی بلند سراطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
((بَ))
چشمداشت، توقع، طمع، امید، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیخو
تصویر بیخو
((خُ یا خَ))
زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیست
تصویر بیست
برابر با دو ده، نوزده به اضافه یک، کنایه از بسیار عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
((هِ))
کیسه، کیسه پول، بی شرم، پررو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیسو
تصویر فیسو
افاده کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیسو
تصویر گیسو
زلف، موی بلند سر زنان که از پشت گردن بلندتر باشد، جمع گیسوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیسو
تصویر نیسو
آلت نوک تیزی که با آن رگ می زدند، نیشتر، نیشو، نشتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
بیوسیدن، امید، آرزو، برای مثال هرکه را همت بلند بود / راه یابد به منتهای بیوس (ابن یمین - مجمع الفرس - بیوس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیسو
تصویر گیسو
گیس، موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیو
تصویر بیو
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیو
تصویر بیو
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بید، بیب، بیتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیو
تصویر بیو
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، ویوگ، بیوک، عروسه، گلین، بیوگ، نوعروس، پیوگ، تازه عروس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیو
تصویر بیو
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیب
فرهنگ فارسی عمید