میخائیل، از عناصر انقلابی روسیه، متولد بسال 1814 میلادی و متوفی بسال 1876 میلادی او فرزند یکی از مالکان واز نگهبانان سلطنتی بود، برای آموختن فلسفه به برلین رفت (1841)، در پاریس با ژرژسان و پرودون آشنا شد، در زوریخ به فعالیت های اجتماعی پرداخت، او را بروسیه احضار کردند نپذیرفت، در فرانسه نطقی بمخالفت حکومت روسیه ایراد کرد که به اخراج او از فرانسه منجر شد، اما پس از انقلاب 1848 بار دیگر بپاریس بازگشت، در 1849 در پروس و اتریش و روسیه غیاباً محکوم به اعدام شد، در بازگشت بروسیه پس از یک سلسله مبارزات درسال 1857 به سیبری تبعید شد، در 1863 با چند روزنامه برای برانگیختن دهقانان همکاری کرد، چندی بعد بسویس آمد و عضو کمیتۀ بین المللی کارگران شد و افکار کارل مارکس را تأیید کرد، او در ایجاد جمعیت های انقلابی درکشورهای اروپای مرکزی فردی مؤثر بشمار رفته است
میخائیل، از عناصر انقلابی روسیه، متولد بسال 1814 میلادی و متوفی بسال 1876 میلادی او فرزند یکی از مالکان واز نگهبانان سلطنتی بود، برای آموختن فلسفه به برلین رفت (1841)، در پاریس با ژرژسان و پرودون آشنا شد، در زوریخ به فعالیت های اجتماعی پرداخت، او را بروسیه احضار کردند نپذیرفت، در فرانسه نطقی بمخالفت حکومت روسیه ایراد کرد که به اخراج او از فرانسه منجر شد، اما پس از انقلاب 1848 بار دیگر بپاریس بازگشت، در 1849 در پروس و اتریش و روسیه غیاباً محکوم به اعدام شد، در بازگشت بروسیه پس از یک سلسله مبارزات درسال 1857 به سیبری تبعید شد، در 1863 با چند روزنامه برای برانگیختن دهقانان همکاری کرد، چندی بعد بسویس آمد و عضو کمیتۀ بین المللی کارگران شد و افکار کارل مارکس را تأیید کرد، او در ایجاد جمعیت های انقلابی درکشورهای اروپای مرکزی فردی مؤثر بشمار رفته است
برونی. منسوب به بیرون یعنی خارجی. (ناظم الاطباء). برونی. مقابل داخلی و درونی و اندرونی. (یادداشت مؤلف). خارجی. (آنندراج). رجوع به برونی شود، خارجی. بیگانه. غریب. (یادداشت مؤلف) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی ایمن باشد. (مجالس سعدی ص 20)، غیراهل. نااهل. که باب نباشد: عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد هر که بیرونی بود. مولوی. ، ظاهری. مقابل درونی. باطنی. (یادداشت مؤلف) : جماعتی بهمین آب چشم بیرونی نگه کنند و نبینند کآتشم در پوست. سعدی. ، اشخاص خارج. مقابل درونی: پیش بیرونیان برونش نغز وز درونش درونیان را مغز. نظامی. ، غیرسرایی که در اندرون کاری ندارد. که متصدی امری در امور درون نیست. که در بیرونی سرای و حرم تصدی کار کند: امیر از شادیاخ برنشست با بسیار مردم از حاشیت و غلامی... و پنج حاجب سرایی و بدین کوشک حسنکی آمد و فرود سرای حرم رفت... و آفتاب دیدار سلطان بر ماه افتاد و گرگانیان را از روشنائی آن آفتاب فخر و شرف افزود و آن کار پیشرفت بخوبی چنانکه ایزد عز ذکره تقدیرکرده بود و بیرونیان را با چنین حدیث شغلی نباشد نه در آن روزگار و نه امروز و مرا هم نرسد که قلم من ادا کند از خاطر من. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402، چ فیاض ص 395). گفتند (غلامان محمودی) ... اگر خداوند فرماید بندگان و غلامان جمله در هوای تو یکدلیم ویرا فروگیریم که چون ما درشوریم بیرونیان با ما یار شوند و تو از غضاضت برهی و از رنج دل بیاسایی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 129، چ فیاض ص 134). ولیکن ترا شتاب نباید کرد که خصمان قوی می بینم این مرد را از بیرونی و سرائی و خصم بزرگتر حضرت سلطان است. (آثارالوزراء عقیلی). یرلیغ را برخواند و شرایط آداب که در آن باب باشد برخلاف آنچه از امثال رکابی یا بیرونی توقع داشت. (جهانگشای جوینی). - حاجب بیرونی، حاجب که محل خدمت او خارج سرای سلطنت است: بوسهل زمین بوسه داد و برفت. او را دو حاجب یکی سرایی درونی و یکی بیرونی به جامه خانه بردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 155). - غلام بیرونی، مقابل غلام سرایی. که محل کار وی خارج سرای سلطنت است: ده هزار غلام سرائی بود دون بیرونی. (تاریخ سیستان). ، متمرد. سرکش. که در عهد و پیمان نباشد: (تلک هندی) سلطان مسعود را در نهان خدمتهای پسندیده کرد که همه هندوان کشور و بعضی را از بیرونیان در عهد وی درآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 414، چ فیاض 407)، درم و دینار که در خارج دارالضرب رسمی ضرب شده باشد. (یادداشت مؤلف). - دینار بیرونی، دینار خارجی. (یادداشت مؤلف). ، خانه مردان. مقابل اندرونی، خانه زنان. (یادداشت مؤلف). خانه خارجی میهمانان مرد و مردان خانه. سرای پیشین. حیاطی جز حیاط زنان. حیاطی که بعمارت اندرونی متصل و مخصوص پذیرایی میهمانان مردان بوده است، کلمه تحقیر متداول در حرم شاهان قاجار که سوای مردم آنجا را بیرونی، یعنی بداصل و نانجیب می گفتند. (یادداشت مؤلف)، مردود، استثناشده. (ناظم الاطباء)، پیراهن. (آنندراج) .پیراهن زنانه. (ناظم الاطباء)، عرضی.خارج از ماهیت. (دانشنامۀ علائی ص 84، 75)
برونی. منسوب به بیرون یعنی خارجی. (ناظم الاطباء). برونی. مقابل داخلی و درونی و اندرونی. (یادداشت مؤلف). خارجی. (آنندراج). رجوع به برونی شود، خارجی. بیگانه. غریب. (یادداشت مؤلف) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی ایمن باشد. (مجالس سعدی ص 20)، غیراهل. نااهل. که باب نباشد: عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد هر که بیرونی بود. مولوی. ، ظاهری. مقابل درونی. باطنی. (یادداشت مؤلف) : جماعتی بهمین آب چشم بیرونی نگه کنند و نبینند کآتشم در پوست. سعدی. ، اشخاص خارج. مقابل درونی: پیش بیرونیان برونش نغز وز درونش درونیان را مغز. نظامی. ، غیرسرایی که در اندرون کاری ندارد. که متصدی امری در امور درون نیست. که در بیرونی سرای و حرم تصدی کار کند: امیر از شادیاخ برنشست با بسیار مردم از حاشیت و غلامی... و پنج حاجب سرایی و بدین کوشک حسنکی آمد و فرود سرای حرم رفت... و آفتاب دیدار سلطان بر ماه افتاد و گرگانیان را از روشنائی آن آفتاب فخر و شرف افزود و آن کار پیشرفت بخوبی چنانکه ایزد عز ذکره تقدیرکرده بود و بیرونیان را با چنین حدیث شغلی نباشد نه در آن روزگار و نه امروز و مرا هم نرسد که قلم من ادا کند از خاطر من. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402، چ فیاض ص 395). گفتند (غلامان محمودی) ... اگر خداوند فرماید بندگان و غلامان جمله در هوای تو یکدلیم ویرا فروگیریم که چون ما درشوریم بیرونیان با ما یار شوند و تو از غضاضت برهی و از رنج دل بیاسایی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 129، چ فیاض ص 134). ولیکن ترا شتاب نباید کرد که خصمان قوی می بینم این مرد را از بیرونی و سرائی و خصم بزرگتر حضرت سلطان است. (آثارالوزراء عقیلی). یرلیغ را برخواند و شرایط آداب که در آن باب باشد برخلاف آنچه از امثال رکابی یا بیرونی توقع داشت. (جهانگشای جوینی). - حاجب بیرونی، حاجب که محل خدمت او خارج سرای سلطنت است: بوسهل زمین بوسه داد و برفت. او را دو حاجب یکی سرایی درونی و یکی بیرونی به جامه خانه بردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 155). - غلام بیرونی، مقابل غلام سرایی. که محل کار وی خارج سرای سلطنت است: ده هزار غلام سرائی بود دون بیرونی. (تاریخ سیستان). ، متمرد. سرکش. که در عهد و پیمان نباشد: (تلک هندی) سلطان مسعود را در نهان خدمتهای پسندیده کرد که همه هندوان کشور و بعضی را از بیرونیان در عهد وی درآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 414، چ فیاض 407)، درم و دینار که در خارج دارالضرب رسمی ضرب شده باشد. (یادداشت مؤلف). - دینار بیرونی، دینار خارجی. (یادداشت مؤلف). ، خانه مردان. مقابل اندرونی، خانه زنان. (یادداشت مؤلف). خانه خارجی میهمانان مرد و مردان خانه. سرای پیشین. حیاطی جز حیاط زنان. حیاطی که بعمارت اندرونی متصل و مخصوص پذیرایی میهمانان مردان بوده است، کلمه تحقیر متداول در حرم شاهان قاجار که سوای مردم آنجا را بیرونی، یعنی بداصل و نانجیب می گفتند. (یادداشت مؤلف)، مردود، استثناشده. (ناظم الاطباء)، پیراهن. (آنندراج) .پیراهن زنانه. (ناظم الاطباء)، عَرَضی.خارج از ماهیت. (دانشنامۀ علائی ص 84، 75)
براونینگ. الیزابت بارت. (1806- 1861 میلادی) بانوی شاعرۀ انگلیسی. در آثار وی مانند سونه ها مترجم از پرتغالی، و رمان منظوم بنام اورورالای الهامی عارفانه دارد و از احساسات مشحون است.
براونینگ. الیزابت بارت. (1806- 1861 میلادی) بانوی شاعرۀ انگلیسی. در آثار وی مانند سونه ها مترجم از پرتغالی، و رمان منظوم بنام اورورالای الهامی عارفانه دارد و از احساسات مشحون است.
چین خوردگی سرتاسری زمین دردوران ماقبل دوران اول (پرکامبرین) است. این چین خوردگی از دریاچه هورون واقع در آمریکای شمالی کشیده شده و تا اروپای شمالی امتداد داشته است
چین خوردگی سرتاسری زمین دردوران ماقبل دوران اول (پرکامبرین) است. این چین خوردگی از دریاچه هورون واقع در آمریکای شمالی کشیده شده و تا اروپای شمالی امتداد داشته است