جدول جو
جدول جو

معنی بیرمیه - جستجوی لغت در جدول جو

بیرمیه
(بَ رَ می یَ)
فرقه ای منسوب به بیرم و آن یکی از فرقه های دراویش در آنکارا است که بیرم آن را تشکیل داد. این فرقه شعبه ای از نقشبندیه است و در استانبول تأسیساتی دارد. (از دائره المعارف اسلامی). رجوع به بیرام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیراهی
تصویر بیراهی
گمراهی، بی انصافی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیرانه
تصویر بیرانه
ویرانه، جای خراب و ویران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
متاع و کالا که برای تجارت حمل شود، مایۀ درست و قیمتی، سرمایۀ واقعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
فرومایه، بی مقدار، بی بنیاد، بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیراهه
تصویر بیراهه
بیابانی که راه به جایی نداشته باشد، راهی که انسان از آن به مقصد نرسد، راه کج و غلط
فرهنگ فارسی عمید
(بَیْ یو می یَ)
طریقتی است که مؤسس آن علی بن حجازی بن محمد بیومی (1108 هجری قمری) بوده و خود از پیروان طریقۀ قادریه بوده است و این فرقه در جده و مکه و فرات و سند تکایایی دارد و تکیۀ اصلی آنان در قریه ای نزدیک شهر قاهره است و ذکر پیروان این طریقت ’یا الله ’ است با فرود آوردن سر و گذاردن دستها بر روی سینه هایشان. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
منسوب است به بیرم که آن را سلطانی نیز نامند وآن نام پارچۀ ابریشمی چون مثقالی است. رجوع به دیوان البسۀ نظام قاری ص 175 و نیز رجوع به بیرم شود
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
لفظ یونانی برویا شهر قدیم مقدونیه واقع در مغرب سالونیک که نام دیگر آن وریا است. (از دائره المعارف فارسی). شهری از توابع مقدونیه واقع در طرف شرقی کوههای اولیمبس. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرانه
تصویر بیرانه
ویرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشرمی
تصویر بیشرمی
بیحیایی بی آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
بی اصل و بی بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
سرمایه واقعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهرمیه
تصویر جهرمیه
بلاج زرهم (بلاج حصیر) جهرم شهری است در پارس زرهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیراهه
تصویر بیراهه
راه منحرف از جاده راه کج، بیابانی که راه بجایی نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیراهی
تصویر بیراهی
گمراهی انحراف، بی انصافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرحمی
تصویر بیرحمی
سخت دلی قساوت مقابل رحم، ظلم ستم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
بتکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرانه
تصویر بیرانه
((نِ))
خرابه، ویرانه، عمارت مخروبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
((یِ))
زادراه، توشه برای مسافرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیراهه
تصویر بیراهه
((هِ))
راه کج، بیابانی که راه به جایی نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیانیه
تصویر بیانیه
((بَ یِ))
اطلاعیه یا نوشته ای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی صادر شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بورسیه
تصویر بورسیه
Scholarship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
Disinclined, Jaded, Reluctantly, Unwilling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
Bland, Corny, Distasteful, Insipid, Blandly, Tasteless, Tastelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بورسیه
تصویر بورسیه
стипендия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
несклонный , усталый , неохотно , нежелающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
безвкусный , безвкусно , банальный , неприятный , пресный , безвкусный , безвкусно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
unwillig, erschöpft, widerwillig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
fad, fade, kitschig, unangenehm, geschmacklos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بورسیه
تصویر بورسیه
Stipendium
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بورسیه
تصویر بورسیه
стипендія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
прісний , без смаку , банальний , неприємний , безсмаковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
неохочий , втомлений , неохоче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
niechętny, zmęczony, niechętnie
دیکشنری فارسی به لهستانی