دهی از بخش خوانسار شهرستان گلپایگان است و 2760 تن سکنه دارد. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). محلی کنار راه اصفهان به گلپایگان در 157300 گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
دهی از بخش خوانسار شهرستان گلپایگان است و 2760 تن سکنه دارد. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). محلی کنار راه اصفهان به گلپایگان در 157300 گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
نام دارویی است که آنرا شادنه گویندو بجهت داروی چشم بکار برند. (برهان). نام دارویی است که آنرا شادنه گویند. (از رشیدی) (جهانگیری). نام داروئی است که آنرا شاهدانه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). یکنوع سنگی دوائی که شادانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). شادنه. شادنج. شاذنج. شاذنه. حجر هندی. حجرالدم. حجرالطور. رجوع به مترادفات کلمه شود
نام دارویی است که آنرا شادنه گویندو بجهت داروی چشم بکار برند. (برهان). نام دارویی است که آنرا شادنه گویند. (از رشیدی) (جهانگیری). نام داروئی است که آنرا شاهدانه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). یکنوع سنگی دوائی که شادانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). شادنه. شادنج. شاذنج. شاذنه. حجر هندی. حجرالدم. حجرالطور. رجوع به مترادفات کلمه شود
مرکّب از: بی + دهن، مخفف بیدهان. فاقد دهان، کنایه از کسی که بر سخن گفتن قدرت نداشته باشد. (آنندراج)، عاجز و ناتوان در تکلم. سخنران حقیر. (ناظم الاطباء) : عاشقان بیدهن را زهرۀ گفتار نیست ورنه جای بوسه پرخالیست در کنج لبش. صائب
مُرَکَّب اَز: بی + دهن، مخفف بیدهان. فاقد دهان، کنایه از کسی که بر سخن گفتن قدرت نداشته باشد. (آنندراج)، عاجز و ناتوان در تکلم. سخنران حقیر. (ناظم الاطباء) : عاشقان بیدهن را زهرۀ گفتار نیست ورنه جای بوسه پرخالیست در کنج لبش. صائب