عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، انژه، مژو، نسک، نرسک، نرسنگ، مرجو، مرجمک
عَدَس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچِه، اَنژِه، مِژو، نَسک، نَرَسک، نَرسنگ، مَرجو، مَرجُمَک
نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سرخ باد، بادرو، باد دژنام، بادشنام، بادژ، بادر برای مثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام)، باد سوزان
نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سُرخ باد، بادرو، باد دِژنام، بادِشنام، بادِژ، بادَر برای مِثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام)، باد سوزان
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، قندس، بادستر، سمور آبی، ویدستر، سقلاب، هزد، بیدست، سگ لاب
سَگِ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پَهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جندِ بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، قُندُس، بادَستَر، سَمورِ آبی، ویدَستَر، سَقلاب، هَزَد، بیدَست، سَگ لاب
مرضی است معروف. (غیاث). مرضی است معروف، سلیم گوید: باد سرخ آورد روی خاک از گلگون او بس که کرد اعراض از رشک سپهر چنبری. (ازآنندراج). حمره. حمرۀ مبارکه. باد مبارک. باددژنام. بادژنام. بادژ. بادژفام. بادژوام. بادشفام. بادشکام. بادشوام. رجوع به لغات یادشده در جای خود شود. سرخ باد. (سروری: بادژنام) (برهان: بادژکام)
مرضی است معروف. (غیاث). مرضی است معروف، سلیم گوید: باد سرخ آورد روی خاک از گلگون او بس که کرد اعراض از رشک سپهر چنبری. (ازآنندراج). حُمْره. حُمْرۀ مبارکه. باد مبارک. باددژنام. بادژنام. بادژ. بادژفام. بادژوام. بادشفام. بادشکام. بادشوام. رجوع به لغات یادشده در جای خود شود. سرخ باد. (سروری: بادژنام) (برهان: بادژکام)
سرخ بید. نوعی از بید. که در کرمانشاه آنرا بید مرجان نامند. عفار. (یادداشت مؤلف) : جهانی برامش نهادند روی بر آواز میخواره شهری و کوی چنان شد که از بید سرخ افسری ز دیدار او خواستندی کری یکی شاخ نرگس بها یکدرم خریدی کسی زو نگشتی دژم. فردوسی. ببازوی پر خون درون بید سرخ بزر رشته زین غم هزاران هزار. ناصرخسرو. و رجوع به بید و سرخ بید شود
سرخ بید. نوعی از بید. که در کرمانشاه آنرا بید مرجان نامند. عفار. (یادداشت مؤلف) : جهانی برامش نهادند روی بر آواز میخواره شهری و کوی چنان شد که از بید سرخ افسری ز دیدار او خواستندی کری یکی شاخ نرگس بها یکدرم خریدی کسی زو نگشتی دژم. فردوسی. ببازوی پر خون درون بید سرخ بزر رشته زین غم هزاران هزار. ناصرخسرو. و رجوع به بید و سرخ بید شود
پستانداری از راسته جوندگا که نسبه بزرگ است و بوزن 2 کیلوگرم میرسد. موهای بدنش زیباست و بهمین مناسب شکار میشود. پاهای خلفیاش پرده دار است و برای شنای حیوان مورد استفاده قرار میگیرد. بادستر بتر و بر بی دست و پا (ی) آنکه دست و پا ندارد، بیعرضه بی کفایت، بی قوت بیزور
پستانداری از راسته جوندگا که نسبه بزرگ است و بوزن 2 کیلوگرم میرسد. موهای بدنش زیباست و بهمین مناسب شکار میشود. پاهای خلفیاش پرده دار است و برای شنای حیوان مورد استفاده قرار میگیرد. بادستر بتر و بر بی دست و پا (ی) آنکه دست و پا ندارد، بیعرضه بی کفایت، بی قوت بیزور