جدول جو
جدول جو

معنی بیاضچه - جستجوی لغت در جدول جو

بیاضچه(بَ چَ / چِ)
کتابچه و دفترچه. رجوع به بیاض شود
لغت نامه دهخدا
بیاضچه
کتابچه و دفترچه
تصویری از بیاضچه
تصویر بیاضچه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیاره
تصویر بیاره
(پسرانه)
نام روستایی (نگارش کردی: بیاره)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیانه
تصویر بیانه
(دخترانه)
نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیازچه
تصویر پیازچه
پیاز کوچک، نوعی پیاز که بیخ آن کوچک تر و نازک تر است و جزء سبزی های خوردنی است و آن را خام می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغچه
تصویر باغچه
باغ کوچک، قطعه زمینی که در آن گل کاری کنند، کرته، کاله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
پاتیل یا دیگ کوچک دهان گشاد
فرهنگ فارسی عمید
(ضی یَ)
ریاضیه. ریاضی. تعلیمی. (ناظم الاطباء).
- علوم ریاضیه، فنون هندی. (ناظم الاطباء). بنا به مشهور دانشهایی است که فهمیده نمی شود مگر با عمل، مانند حساب و مساحت و موسیقی و مانند آنها. (از اقرب الموارد).
- فلسفۀ ریاضیه، حکمت ریاضی. رجوع به فلسفه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
طیان خرد. تیانچه. رجوع به طیان شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
مصغر پیاز. پیاز خرد، قسمی از احرار بقول با کونۀ خرد برنگ و طعم پیاز و ساقی سبز و باریک و دراز و میان کاواک. قسمی سبزی خوردنی و آن پیازی باشد با کونۀ خرد و ساقۀ میان تهی سبز بلند باریک
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ نَ / نِ)
نشان صاحبان مناصب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ طِ رَ)
جمع واژۀ بیطار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به بیطار شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
دیگ سرگشادۀ کوچک باشد. (برهان). مصغر تیان. دیگ کوچک سرگشاده. (ناظم الاطباء). تیان خرد. تیان کوچک. دیگی که سر گشاده تر از بن دارد. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ ضَ)
سپیدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ نی یَ)
از فرق غلاه پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرده و معتقد به تناسخ و رجعت بود، و او در ابتدا خود را جانشین ابوهاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه میدانست بعد راه غلو رفته و امیرالمؤمنین علی را خدا شمرده است. بیان از معاصرین امام محمد باقر (ع) بوده، و در سال 119 هجری قمری به قتل رسید. (از خاندان نوبختی ص 252)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیاعه
تصویر بیاعه
کالای فروختنی فروختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاده
تصویر بیاده
پارسی تازی گشته پیاده پیاتک سرباز پیاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقچه
تصویر باقچه
کلمه ترکی، بمعنی خرقه و پوشاک می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغچه
تصویر باغچه
باغ کوچک، قطعه زمین دارای گل و درخت در خانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براضه
تصویر براضه
اندک، آبتک کمینه فرو نشست آب در رود یا تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریاضه
تصویر ریاضه
رام کردن، رنج کشیدن زهنجه تپاس، گوشه نشینی، کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاضی
تصویر بیاضی
ننوشته: به یاد سپردنی شعر عالی قابل یاداشت کردن در بیاض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
بوته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلچه
تصویر بیلچه
بیل کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیازچه
تصویر پیازچه
پیاز کوچک و خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
پاتیل کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریاضیه
تصویر ریاضیه
مونث ریاضی علوم ریاضیه جمع ریاضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیازره
تصویر بیازره
جمع بیزار، پارسی تازی گشته بازداران، بازاریان (کشاورزان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاطره
تصویر بیاطره
جمع بیطار، بجشک ستوران دام پزشکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاضه
تصویر قیاضه
پایاپای سودای پایاپای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
((تِ چِ))
پاتیل کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیازچه
تصویر پیازچه
((چِ))
پیاز خرد، پیاز کوچک، گونه ای از پیاز و کوچک تر از پیاز که جزو سبزی های خوردنی استفاده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیانیه
تصویر بیانیه
((بَ یِ))
اطلاعیه یا نوشته ای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی صادر شود
فرهنگ فارسی معین
بیان نامه، مانیفست، اطلاعیه، اعلامیه، گزارش
فرهنگ واژه مترادف متضاد