- بیادر
- خرمن های جو یا گندم
معنی بیادر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکاژور
پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا
مقابل خفته، کسی که در خواب نباشد، هوشیار
بیعزت بی احترام حقیر
پارسی تازی گشته پیاده پیاتک سرباز پیاده
جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
دلیر، شجاع، دلاور
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان
تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمع واژۀ بادر، بادرها، جمع واژۀ بادره، بادره
کسی که در خواب نباشد، کنایه از آگاه، هوشیار
بیدار شدن: از خواب برخاستن، کنایه از هوشیار شدن
بیدار کردن: کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
بیدار ماندن: نخوابیدن، به خواب نرفتن
بیدار شدن: از خواب برخاستن، کنایه از هوشیار شدن
بیدار کردن: کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
بیدار ماندن: نخوابیدن، به خواب نرفتن
بندرها، بندرگاه ها، جمع واژۀ بندر
زینت آلات زنان، زیورآلات عروس
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
((بَ دَ یا دُ))
فرهنگ فارسی معین
زینت آلات زنان، زرینه و پیرایه زنان (عموماً)، زرینه ای که زنان بر سر بندند (خصوصاً)
کسی که در خواب نباشد، مقابل خوابیده، آگاه، هوشیار
Awake, Wakeful
бодрствующий
бадьорий , бадьорий
czujny
acordado
sveglio
despierto
éveillé
wakker