جدول جو
جدول جو

معنی بیدار

بیدار
کسی که در خواب نباشد، مقابل خوابیده، آگاه، هوشیار
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بیدار

بیدار

بیدار
کسی که در خواب نباشد، کنایه از آگاه، هوشیار
بیدار شدن: از خواب برخاستن، کنایه از هوشیار شدن
بیدار کردن: کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
بیدار ماندن: نخوابیدن، به خواب نرفتن
بیدار
فرهنگ فارسی عمید