جدول جو
جدول جو

معنی بگونیا - جستجوی لغت در جدول جو

بگونیا
گلی به رنگ های سرخ، قهوه ای، سفید و ارغوانی با بوتۀ کوتاه و ساقه های باریک توخالی که بومی مناطق گرمسیر است
بگونیای برگی: در علم زیست شناسی نوعی بگونیای زینتی بدون گل
تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
فرهنگ فارسی عمید
بگونیا
(بِ گُ)
گیاهی از تیره بگونیاها با گلهای سرخ و سفید یا صورتی اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود چهارصد گونه از آن شناخته شده است. (از فرهنگ فارسی معین). انواع آن: پیازی. عادی. دائمی. برگی. رکس. معین التجاری. کرکی. شکوفه ای، به مصیبت دچار شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بگونیا
گلی زیبا به رنگهای سرخ، قهوه ای، سفید، ارغوانی
تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
فرهنگ لغت هوشیار
بگونیا
((بِ))
گیاهی است زینتی دارای گل های زیبای سرخ یا سفید یا صورتی این گیاه اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود 400 گونه از آن شناخته شده است
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیله ای مسطح و سه گوش به شکل مثلث قائم الزاویه که برای رسم خط عمود یا رسم زاویۀ قائمه استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروانیا
تصویر بروانیا
فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سفیدتاک، سیاه دارو، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگونیا
تصویر بدگونیا
در معماری، زمین یا صحن خانه که کج و اریب باشد. آن را در قدیم شوم می پنداشتند
فرهنگ فارسی عمید
(پُ لُ)
در نبات شناسی گیاهی از تیره گل میمون. تنها نوع آن پلونیای امپریال است که آن را به ژاپونی هرّی نامند و آن درختی بزرگ است که به ارتفاع 25 گز میرسد و تنه آن مستقیم و پوست آن اندک شکاف دار است و سر آن پهن میشودگل آن بزرگ و آبی رنگ است این نبات به اسم آنا پلوینا دختر تزار روسیه پل اول پلونیا نامیده شده است
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ / رُو)
رفت و آمد. دم و دستگاه. تجمل و تعین. (فرهنگ لغات عامیانه).
- بروبیا داشتن، دستگاه و جلال و تعین داشتن. بروبرو داشتن. بسبب تعین و تمول در خانه باز، و آمد و شد بسیار داشتن
لغت نامه دهخدا
(بَرْ)
به لغت یونانی رستنیی باشد که مانند عشقه بر درختها پیچد و میوۀ آن شبیه به انگور است، بجهت دباغت کردن چرم بکار آید و آنرا به عربی حالق الشعر خوانند چه از آن ریشه ها آویزان می باشد و باین سبب هزارافشان گویندش. (برهان). به یونانی فاشرا است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (اختیارات بدیعی) (مخزن الادویه). کرم دشتی. کرمهالبیضاء
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
برهنگی: عمل به اخلاص آن وقت توان کرد که از چهار چیز نترسی گرسنیا و برهنیا ودرویشی و خواری. (کیمیای سعادت). یکی از انبیا بیست سال به گرسنیا و تشنیا و برهنیا و بلاء... بسیار مبتلی بود و دعا می کرد اجابت نمی بود. (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا
مثلث شکلی قائم الزوایه، چوبین یا فلزی که معماران و نجاران بدان قائمه بودن زوایا یا آلات و چهارچوب در را معلوم کنند، و از آن برای کشیدن خطی عمود بر خط دیگر و یا خطی موازی با خط دیگر نیز استفاده نمایند، اصل کلمه از یونانی گ، نی یا بمعنی زاویه است، آلت هندسی سه گوش، (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) :
کو نوح که سازهاش بخشم
یا مسطر و گونیاش بخشم،
خاقانی (از تحفه العراقین)،
، ریسمانی را گویند که استادان بنا چون خواهند عمارتی بسازند آن را بکشند و رنگ عمارت را بریزند، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، رژه، رژۀ بنا: شاقول، سنگی که به ریسمان کرده از گونیا بیاویزند تا بدان همواری زمین معلوم کنند، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بیونانی زعرور است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مسبیلس. ذوالثلاث نویات. ذوالثلاث حبات. طریقوقون. طریققن، شهد. (غیاث اللغات). شهدی که جمع کند آن را زنبور در شکم خود و بیرون آورد، یا شهدی که در اطراف خانه زنبور چسبیده بود. انگبین. (مهذب الاسماء). عسل، نمی که بر درخت افتد. (منتهی الارب) ، آنچه از مأکول که از دست یا دهان افتد گاه خوردن و آنرا لطاخه نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ)
به لغت زند و پازند مادۀ هر حیوانی را گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (هفت قلزم) (آنندراج). ماده از هر حیوانی. (ناظم الاطباء) ، گوشت پهلوی لب. (از فرهنگ شعوری). در تداول عامه خراسان بغ و بک نیز بمعنی گوشتهای روی گونه و اطراف دهان بکار رود وگویند: وربکم مزنی، یا: وربغم مزنی (بربکم می زنی) ؟ ، موی پیش سر. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) ، پالایش آب و شراب. زهاب. (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ نی یَ)
شتر مجنس میان کرمانی و عربی. (منتهی الارب). شتران مابین کرمانی و تازی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
یکی از دو تن کسانی بود که طبق داستانها به محل دفن جسد سلیمان نبی رسیدند. و آن دیگری عفان بودکه چون خواست انگشتری سلیمان را از دست او برون کند، آتش گرفت و درگذشت و بلوقیا بازگشت. راجع به داستان بلوقیا رجوع به ترجمه بلعمی (تاریخ بلعمی) نسخۀ خطی، ص 121 و نیز به مجمل التواریخ والقصص ص 435 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
فالگر. فالگیر. غیبگو. (ناظم الاطباء). رجوع به شگنی و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بد ساخته شده. خانه ای که صحن آن کج و معوج باشد. (ناظم الاطباء). به اصطلاح معماران، خانه ای که صحنش کج باشد و آن را شوم پندارند. (آنندراج) :
ز راستی است که بدگونیاست خانه عمر
ببین کمان کج افتاده خانه تیر است.
وحید (از آنندراج).
ورجوع به گونیا شود، ترشرو. عبوس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بطونیکا، معرب کلمه لاتین بتانیکا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملونیا
تصویر ملونیا
لاتینی تازی گشته خربزه خربزه خربزه دراز (عقار. 54)
فرهنگ لغت هوشیار
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش میساختند و بعنوان مسکر و مسکن بکار میرفته است
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره خاصی را به نام تیره فاوانیها به وجود می آورد. و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است گیاهی است علفی و دارای ساقه های گوشت دار و ساقه ای خوابیده بر روی زمین و گلهایی معمولا سفید یا زرد با آرایش گرزن. در حدود 130 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر در مناطق معتدل می رویند و برخی از گونه ها نیز زمینی هستند عود الصلیب. توضیح به جهت دفع نقرس و صرع و کابوس آن را با خود نگه می داشتند یا دود می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
زمین یا صحن خانه که کج و مورب باشد بد ساخته شده. توضیح در فدیم ژنرا شوم و نامیمون می پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمونیا
تصویر آمونیا
فرانسوی نوشاهکه از آمیزه های نوشاهک که در سپید گری به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطونیقا
تصویر بطونیقا
لاتینی تازی شده کزبره گشنیز از گیاهان کستره
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده هزار افشان از گیاهان گیاهی است که مانند عشقه بر درختها پیچد. میوه آن شبیه بانگور است و جهت دباغت بکار برند حالق الشعر هزار افشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروبیا
تصویر بروبیا
دم ودستگاه، تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده از گیاهان ازگیل درختچه ای از تیره گل سرخیان که خاردار است و بحالت وحشی در جنگلهای اروپای مرکزی و نواحی معتدل آسیا روییده میشود و غالبا آنرا با درختان دیگر پیوند میزنند ارونیا
فرهنگ لغت هوشیار
مثلث شکلی قائم الزاویه چوبین یا فلزی که معماران و نجاران بدان قائمه بودن زوایا یا آلات و چهارچوب در را معلوم کنند و از آن برای خط کشیدن خطی عمود بر خط دیگر و یا خطی موازی با خط دیگر نیز استفاده نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتونیه
تصویر بتونیه
لاتینی تازی گشته گل پرندیک
فرهنگ لغت هوشیار
((فَ یا فِ))
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش می ساختند و به عنوان مسکر و مسکن به کار می رفته است، فلونی، نوعی معجون مسکن و مخدر منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اعسطس (اوگوست) امپراطور رم که جهت تسکین درد دندان و دل درد به
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گونیا
تصویر گونیا
ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویه قائمه یا آزمودن آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمونیا
تصویر آمونیا
نوش آهکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گونیا
تصویر گونیا
نقاله
فرهنگ واژه فارسی سره
روحی، شبح
دیکشنری اردو به فارسی