درختی بلند با برگ هایی مانند برگ بادام، گل های ریز، میوۀ گرد و چوب سرخ رنگ که از آن در رنگرزی استفاده می شود، بقم، برای مثال هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخ رو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی - بکم)
درختی بلند با برگ هایی مانند برگ بادام، گل های ریز، میوۀ گِرد و چوب سرخ رنگ که از آن در رنگرزی استفاده می شود، بقم، برای مِثال هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخ رو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی - بکم)
بگم. بقم. چوبی سرخ که رنگرزان بدان چیزها رنگ کنند و بقم معرب آنست. (برهان). بقم و چوبی سرخ که در رنگرزی بکار برند. (ناظم الاطباء). چوب سرخ که پشم و ابریشم بدان رنگ کنند، بقم معرب آن. (رشیدی) (از جهانگیری). بقم. (سروری) (از انجمن آرا). و رجوع به بگم و بقم شود: هرکه در دنیا شود قانع به کم سرخ رو باشد بعقبی چون بکم. فرزدق (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از جهانگیری)
بگم. بقم. چوبی سرخ که رنگرزان بدان چیزها رنگ کنند و بقم معرب آنست. (برهان). بقم و چوبی سرخ که در رنگرزی بکار برند. (ناظم الاطباء). چوب سرخ که پشم و ابریشم بدان رنگ کنند، بقم معرب آن. (رشیدی) (از جهانگیری). بقم. (سروری) (از انجمن آرا). و رجوع به بگم و بقم شود: هرکه در دنیا شود قانع به کم سرخ رو باشد بعقبی چون بکم. فرزدق (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از جهانگیری)
جمع واژۀ ابکم. (از منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 21) (ناظم الاطباء). گنگ. (غیاث). بکمان. رجوع به بکمان شود. - صم و بکم، کران و لالان (گنگان) : صم بکم عمی فهم لایرجعون. (قرآن 18/2) ، آنان کر و کورند و از ضلالت خود باز نمیگردند... صم بکم عمی فهم لایعقلون. (قرآن 171/2) ، آنها کر و گنگ و کورند (کفار) چه عقل خود را بکار نمی برند. من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمی من از غیر او. مولوی. زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم به ازکسی که نباشد زبانش اندر حکم. (گلستان). به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کرّوبیان صم و بکم. (بوستان). و رجوع به صم شود، طبیعت، میش و بز با هم آمیخته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
جَمعِ واژۀ اَبکم. (از منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 21) (ناظم الاطباء). گنگ. (غیاث). بُکمان. رجوع به بکمان شود. - صم و بکم، کران و لالان (گنگان) : صم بکم عمی فهم لایرجعون. (قرآن 18/2) ، آنان کر و کورند و از ضلالت خود باز نمیگردند... صم بکم عمی فهم لایعقلون. (قرآن 171/2) ، آنها کر و گنگ و کورند (کفار) چه عقل خود را بکار نمی برند. من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمی من از غیر او. مولوی. زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم به ازکسی که نباشد زبانش اندر حکم. (گلستان). به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کرّوبیان صم و بکم. (بوستان). و رجوع به صم شود، طبیعت، میش و بز با هم آمیخته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
گنگی یا عجز بیان و بلاهت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از غیاث). بکامه. (منتهی الارب). ورجوع به بکامه شود، گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، یقال ظلت الغنم بکیله واحده و عبیثه واحده، اذا لقیت الغنم غنماً اخری فاختلط بعضها ببعض و هو مثل یضرب فی اختلاط القوم و تساویهم فی الفساد ظاهراً و باطناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرد یا رب باروغن و خرما سرشته یا پست با خرما و شیر یا آردی که به پست مخلوط کرده با آب و روغن یا زیت تر کرده باشند. (آنندراج). خرما و پست بشیر کرده. (مهذب الاسماء). بکاله. (منتهی الارب). و رجوع به بکاله شود
گنگی یا عجز بیان و بلاهت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از غیاث). بَکامه. (منتهی الارب). ورجوع به بکامه شود، گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، یقال ظلت الغنم بکیله واحده و عبیثه واحده، اذا لقیت الغنم غنماً اخری فاختلط بعضها ببعض و هو مثل یضرب فی اختلاط القوم و تساویهم فی الفساد ظاهراً و باطناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرد یا رب ُ باروغن و خرما سرشته یا پِسْت با خرما و شیر یا آردی که به پِسْت مخلوط کرده با آب و روغن یا زیت تر کرده باشند. (آنندراج). خرما و پِسْت بشیر کرده. (مهذب الاسماء). بکاله. (منتهی الارب). و رجوع به بکاله شود
بقم، درختی بلند و تناور با گل های ریز و برگ هایی مانند برگ بادام، دارای میوه ای گرد و سرخ رنگ. از این درخت ماده رنگینی به نام هماتین یا هماتوکسیلین می گیرند که برای ساختن رنگ های بنفش، آبی، سرخ، خاکستری و سیاه استفاده می شود
بقم، درختی بلند و تناور با گل های ریز و برگ هایی مانند برگ بادام، دارای میوه ای گرد و سرخ رنگ. از این درخت ماده رنگینی به نام هماتین یا هماتوکسیلین می گیرند که برای ساختن رنگ های بنفش، آبی، سرخ، خاکستری و سیاه استفاده می شود
گنگ. گنگ لاج. مؤنث: بکماء. ج، بکم: زیرا که جهان ز آزمایش بس نادره ناطقی است ابکم. ناصرخسرو. کرد عقلم نصیحتی محکم که نکوگوی باش یا ابکم. سنائی. همه گویندۀ فسق و فجوریم ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو. سنائی. گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است. سوزنی
گنگ. گنگ لاج. مؤنث: بَکْماء. ج، بُکم: زیرا که جهان ز آزمایش بس نادره ناطقی است ابکم. ناصرخسرو. کرد عقلم نصیحتی محکم که نکوگوی باش یا ابکم. سنائی. همه گویندۀ فسق و فجوریم ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو. سنائی. گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است. سوزنی
مویش موییدن گریستن همراه با نالیدن، سرایش سراییدن، زاری رود، کمی شیر، کمی آب موینده بسیار گرینده بسیار گریه کننده. گریستن گریه کردن، گریه، گریه، اشک و زاری
مویش موییدن گریستن همراه با نالیدن، سرایش سراییدن، زاری رود، کمی شیر، کمی آب موینده بسیار گرینده بسیار گریه کننده. گریستن گریه کردن، گریه، گریه، اشک و زاری
پارسی تازی شده بکم از گیاهان بگم چوبی سرخ که در رنگرزی به کار آید درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم
پارسی تازی شده بکم از گیاهان بگم چوبی سرخ که در رنگرزی به کار آید درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم