- بکسه
- قطعه گوشت
معنی بکسه - جستجوی لغت در جدول جو
- بکسه
- تکه ای از گوشت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چندانکه ظنقدر که یا از بسکه. چندانکه
فرانسوی تازی شده سگک سرشت ریخت چونی
زخمی که در روی شکم یا گردن پیدا شود
میکده و میخانه
جمع بکا، مویه ها
درزده، درآویخته، آویزان
تماس لبهای کسی بر لب گونه دست و پای دیگری یا چیزی مقدس از روی محبت و احترام بوس قبله ماچ
بند شده، درآویخته، برای مثال هیچ اهل هوا و بدعت را / چنگ در دامن تو آکسه نیست (سوزنی - لغتنامه - آکسه) ، قلاب
زخم یا ورمی که در شکم یا گردن پیدا شود
کاغذی که عطار در آن مشک و عنبر یا داروی دیگر می پیچد، کاغذ در هم پیچیده و مچاله شده، برای مثال بنشست و یکی کاغذکی چکسه برون کرد / حاصل شده از کدیه به جوجو نه به مثقال (انوری - ۶۷۱)
چکس، نشیمن باز و شاهین، لانه و آشیانه ای که برای پرندگان شکاری درست می کنند، برای مثال عنان به مرکب توسن مده مگر به حساب / به چکسه بازنیاید چو اوج گیرد باز (نزاری - رشیدی - چکسه)
چکس، نشیمن باز و شاهین، لانه و آشیانه ای که برای پرندگان شکاری درست می کنند،
در تداول عوام عطسه
هندوانه ابوجهل
((س ِ))
فرهنگ فارسی معین
تماس لب های کسی بر لب، گونه، دست و پای کس دیگر یا چیز مقدس از روی محبت و احترام و عشق یا چاپلوسی، ماچ
پارچه کاغذی که در آن دوا و چیزهای دیگر پیچند
عملی که با گذاشتن هر دو لب بر روی گونه یا لب های کسی یا بر روی چیزی صورت می گیرد، ماچ
اکلیل الملک
دریدن و پاره کردن، مکه معظمه
غلبه کردن بر خصم و دشمن
مکۀ معظمه، محل خانۀ کعبه، طواف گاه کعبه
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، شاه بسه
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، شاه بسه