جدول جو
جدول جو

معنی بژول - جستجوی لغت در جدول جو

بژول
استخوان شتالنگ کعب وژول بجول بجل
تصویری از بژول
تصویر بژول
فرهنگ لغت هوشیار
بژول
(دخترانه)
نگارش کردی: بژ، برژانگ، نگا
تصویری از بژول
تصویر بژول
فرهنگ نامهای ایرانی
بژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
تصویری از بژول
تصویر بژول
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بعول
تصویر بعول
جمع بعل شوهران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسول
تصویر بسول
دلیر پهلوان سر کگی ترش شدن می، دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژوج
تصویر بژوج
پیدا کردن و بهم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژکول
تصویر بژکول
مرد قوی هیکل و جلد، رنجکش، حریص در کارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطول
تصویر بطول
نا چیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تیز دست چست و چالاک ماهر، گزارنده کارها کار ساز، باهوش، دانش بینش، در کلمات مرکب معنی (بشولنده) دهد: کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلول
تصویر بلول
نجات یافتن و رستگار شدن، سرد و نمناک شدن باد، در آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقول
تصویر بقول
مطابق قول و موافق گفتار، مانند بقول سعدی و بقول مولانا و
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از 7 قطعه استخوان مچ پا که در فاصله بین دو قوزک پا قرار دارد. این استخوان را در تداول عوام استخوان قاب نامند بجل شتالنگ اشتالنگ قاب کعب اشتق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتول
تصویر بتول
پارسا، پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتول
تصویر بتول
(دخترانه)
پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برژول
تصویر برژول
(دخترانه)
پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژ)، برژانگ، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بذول
تصویر بذول
سخی وبخشنده، عطا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
اشتالنگ کعب قاب بجول پجول، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند، فندق بندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژول
تصویر وژول
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بتول
تصویر بتول
زنی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته، زنی که از ازدواج خودداری می کند، پارسا، پاکدامن، لقب فاطمه بنت محمدبن عبدالله، لقب مریم مادر عیسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژکول
تصویر بژکول
بشکول، چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بجول
تصویر بجول
استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشول
تصویر بشول
بشولیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بشولنده، برای مثال کاربشولی که خرد کیش شد / از سر تدبیر و خرد بیش شد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقول
تصویر بقول
بقل ها، سبزیها، تره ها، دانه ها، میوه ها، جمع واژۀ بقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژول
تصویر پژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژول
تصویر وژول
انگیزش تحریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقول
تصویر بقول
((بَ))
بنشن، جمع بقولات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بجول
تصویر بجول
((بُ جُ))
کعب، استخوان پاشنه پا، آشتالنگ
فرهنگ فارسی معین
کسی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته و نیز از ازدواج خودداری کند، پارسا، پاکدامن، لقب حضرت فاطمه (ص) و حضرت مریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بژکول
تصویر بژکول
((بَ یا بِ))
مرد جلد و چابک و مجرب در کارها، بشکول، وشکول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بژکول
تصویر بژکول
((بَ کُ))
مرد قوی هیکل و جلد، رنجکش، حریص در کارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشول
تصویر بشول
چالاک، باهوش، کارساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژول
تصویر پژول
((پَ))
استخوان بین دو قوزک پا، پستان زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وژول
تصویر وژول
((وُ))
بجول، استخوان پاشنه پا، شور و غوغا
فرهنگ فارسی معین
آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود، ادرار
فرهنگ لغت هوشیار