جدول جو
جدول جو

معنی برژول

برژول(دخترانه)
پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژ)، برژانگ، نگا
تصویری از برژول
تصویر برژول
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با برژول

برغول

برغول
بَلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فُروشِه، فَروشَک، اَفشِهبرای مِثال آسیای صبوریم که مرا / هم به برغول و هم به سرمه کنند (حکاک - شاعران بی دیوان - ۲۸۶)
برغول
فرهنگ فارسی عمید

برذول

برذول
دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. سکنۀ آن 1500 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

برغول

برغول
حلوایی را گویند که از آرد پزند و آنرا افروشه نیز خوانند. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حلوایی که از گندم و جو درست کنند و آنرا افروشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری).
لغت نامه دهخدا

بژول

بژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
بژول
فرهنگ فارسی عمید

بژول

بژول
بجول است که استخوان شتالنگ باشد و بتازی کعب خوانند. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری). شتالنگ. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (اوبهی). بجول. کعب. (مهذب الاسماء). قاب. غاب. پچول. اشتالنگ: کاعب، بژول پستان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نه اقعس سرون ونه پایش نفور
نه اکمس بژول است و نه زاستر.
ابوعلی الیاس (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی).
رجوع به پژول شود، وای. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا