- بَعِيد
- دور
معنی بَعِيد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار، متعدّد
تشدید
پیچیدگی
جدید بودن، جدید
لجوج، مایل
سرسخت
بخیل، خسیس
دقیق، شدید، سخت، سختگیر، زشتی
رهبر گروه، رهبر
بازی، بازیگوش
شکوهمند، با شکوه
بی همتا، منحصر به فرد
آهنین، آهن
جانشین، جایگزین
چند، ناراضی
دست نخورده، اوایل
شاد، خوشحال، شادمان
زرق و برق دار، جشن
درخشان، زرق و برق دار
شیوا، فصیح
بی کلام، سعادت
آخرین بودن، او ماند، ماندن
ولخرجی، مسرف
تنبل، کند
دوربین، بصیرتی، عمیق، دلپذیر
وحشی، زشت
پایه ای، اساسی، خام، مینیمالیست، ساده
درخشش
بی ضرر، بی گناه، سادگی