معنی زَعِيم
زَعِيم
رهبر گروه، رهبر
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با زَعِيم
بَعِيس
بَعِيس
چَند، ناراضی
دیکشنری عربی به فارسی
بَعِيد
بَعِيد
دور
دیکشنری عربی به فارسی
حَمِيم
حَمِيم
صَمیمی
دیکشنری عربی به فارسی
حَكِيم
حَكِيم
قابِلِ قِضاوَت، عاقِل، خِرَدمَند
دیکشنری عربی به فارسی
تَعمِيم
تَعمِيم
عُموم گَرایی، تَعمیم
دیکشنری عربی به فارسی
تَعلِيم
تَعلِيم
اِعلامیّه، آموزِش و پَروَرِش، تَعلِیم، آموزِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَعقِيم
تَعقِيم
ضِدِّ عُفونی، عَقیم سازی
دیکشنری عربی به فارسی
تَعظِيم
تَعظِيم
بُزُرگ نَمایی، تَعالی، بیشینِه سازی، تَجلیل
دیکشنری عربی به فارسی
تَطعِيم
تَطعِيم
ایمِن سازی، بَرایِ تَغذیِه، تَزرِیق واکسَن، واکسیناسیون
دیکشنری عربی به فارسی