جدول جو
جدول جو

معنی بویژه - جستجوی لغت در جدول جو

بویژه
(بِ ژَ / ژِ)
خصوصاً. مخصوصاً. علی الخصوص. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
به هر کار مشتاب ای نیک بخت
بویژه بخون زآن که کاری است سخت.
فردوسی.
بترسم ز آشوب بدگوهران
بویژه ز دیوان مازندران.
فردوسی.
که چونین سخن نیست جز کار زن
بویژه زنی کوبود رای زن.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
بویژه
مخصوصاً، خصوصاً
تصویری از بویژه
تصویر بویژه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
(دخترانه)
خاص و خالص، پاک و پاکیزه، معشوق، دلبر، خاص، خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
(دخترانه)
ویژه، خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بویه
تصویر بویه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خاص، خاصه، برگزیده، برای مثال بفرمود تا نوذرش رفت پیش / ابا ویژگان و بزرگان خویش (فردوسی - ۱/۲۲۲) خالص
به ویژه مثلاً به خصوص، خصوصاً، مخصوصاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
ویژه، خاص، خالص، یار و دوست نزدیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اویژه
تصویر اویژه
ویژه، خاص، خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
ویژه، خاص، خاصه، برگزیده، خالص
خصوصاً، مخصوصاً، سیّما، علی الخصوص، به ویژه، بالخصوص، لاسیّما، به خصوص
فرهنگ فارسی عمید
(ژَ / ژِ)
ویژه. خاص. خالص. بحت، مجازاً، دلبر. معشوق، آویزه. پاکیزه، شراب انگوری
لغت نامه دهخدا
(یَ نَ)
نام قریه ای است در دوفرسخی مرو. (انساب سمعانی) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
گیاهی باشد که مانند ریسمان بر درخت پیچد و بعربی عشقه گویند. (برهان) (آنندراج). عشقه. (فرهنگ فارسی معین). عشقه و گیاهی که مانند ریسمان بر درخت می پیچد. پیچک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ژَ / ژِ)
خالص و خاصه و پاک و پاکیزه. (برهان). پاک و پاکیزه و خالص. (ناظم الاطباء) (آنندراج). ویژه. (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خالص پاک بی آمیزشی: (ویژه می کهنه کش شگت چوگیتی جوان دل چو سبک شد زعشق درده رطل گران) (مسعود سعد رشیدی) (الامتحاض شیر ویژه خوردن)، خاص مخصوص: (صد و سی سپر ویژه شه زر غلافش ز دیبا نگارش گهر) (اسدی رشیدی)، از خواص ندیم مقرب جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
ویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
خاص خالص، جمع آویژگان، معشوق دلبر، جمع آویژگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
((ژِ))
ویژه، خالص، معشوق، یار یا دوست نزدیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
((یِ))
آرزومندی، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
((ژِ))
خالص، بی غش، خاص، ویژه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
((ژِ))
خاص، خالص، برگزیده، مخصوصاً، خصوصاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خصوص، خاص، مخصوص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
Distinctive, Characteristically, Especially, Idiosyncratic, Special, Specially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
de manière caractéristique, distinctif, spécialement, idiosyncratique, spécial
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
karakteristiek, kenmerkend, bijzonder, idiosyncratisch, speciaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
caratteristicamente, distintivo, specialmente, idiosincratico, speciale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
charakteristisch, besonders, idiosynkratisch, speziell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
caracteristicamente, distintivo, especialmente, idiossincrático, especial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
характерно , виразний , особливо , ідіосинкразичний , спеціальний , спеціально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
характерно , отличительный , особенно , идиосинкразический , специальный , особенно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
charakterystycznie, charakterystyczny, szczególnie, idiosynkratyczny, specjalny, specjalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
característicamente, distintivo, especialmente, idiosincrático, especial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
विशिष्ट रूप से , विशिष्ट , विशेष रूप से , विशेष , विशेष रूप से
دیکشنری فارسی به هندی