- بوکان (دخترانه)
- زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان)
معنی بوکان - جستجوی لغت در جدول جو
- بوکان
- زهدان، رحم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برف باد
بوی کننده
رحم، بچه دان
سرمای سخت و باد شدید که با برف و باران همراه باشد
لاتینی تازی گشته آتشفشان
دکان، محل کسب و کار
فرانسوی نکرنگی از پرندگان
فرانسوی بر خورنده زننده
بویا، دارای بوی خوش، خوش بو
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، پوگان، بوهمان، بویگان، پرکام
سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است
آنکه بر روی چهار دست و پا راه برود، ستوری که بد راه برود
آنکه بزانو و دست راه رود
گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار می رود
باران یا برفی که با باد باشد، باد شدیدی که برف های کوه را از جایی به جایی منتقل کند
پرنده ای میوه خوار ویژۀ نواحی گرم امریکا با منقار بزرگ و پهن و پرهای رنگین، در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان