جدول جو
جدول جو

معنی بونا - جستجوی لغت در جدول جو

بونا
کوتاه قد، کوتوله
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پونا
تصویر پونا
(دخترانه)
در گویش سمنان پونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سونا
تصویر سونا
(دخترانه)
مرغ آبزی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نونا
تصویر نونا
(دخترانه)
برج حوت، نام مادر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونا
تصویر مونا
(دخترانه)
نام یک الهه، منا، امیدها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنا
تصویر برنا
(پسرانه)
جوان، جوان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یونا
تصویر یونا
(پسرانه)
یونس، کبوتر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوناک
تصویر بوناک
چیزی که بوی بد بدهد، بدبو، گندیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینا
تصویر بینا
بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنا
تصویر برنا
جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوزا
تصویر بوزا
بوی افزار، موادی که به عنوان چاشنی در غذا ریخته می شود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین و مانند آن، بوزار، بوافزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویا
تصویر بویا
دارای بوی خوش، خوش بو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوزا
تصویر بوزا
شرابی که از آرد برنج و ارزن و جو سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوناک
تصویر بوناک
گندیده و متعفن دارای بوی بد بدبو متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونا
تصویر گونا
گونه، آداب تشبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوحا
تصویر بوحا
ماه پروین از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویا
تصویر بویا
دارای بو، خوشبو معطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بونه
تصویر بونه
دخترک: جدا بریده خرسنگماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبا
تصویر بوبا
آشی که از بن کوهی پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینا
تصویر بینا
آگاه، بصیر، بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنا
تصویر برنا
مرد جوان، بر عکس پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنا
تصویر برنا
((بُ))
جوان، زیبا، خوب، برناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویا
تصویر بویا
خوشبو، معطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینا
تصویر بینا
بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار
فرهنگ فارسی معین
((زُ))
بیماری پوستی که عامل ویروس آبله مرغان است که به صورت تاول ها یا دانه هایی در امتداد یک عصب پوستی پدیدار می شود و با درد زیادی همراه است
فرهنگ فارسی معین
((سُ))
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینا
تصویر بینا
بصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بویا
تصویر بویا
معطر
فرهنگ واژه فارسی سره
زنگ زدن، بازی کردن
دیکشنری اردو به فارسی
شدن، تبدیل شدن، پارچه کردن، تشکیل شدن، بافتن، بافیدن
دیکشنری اردو به فارسی
جاری بودن، جاری شدن
دیکشنری اردو به فارسی
پیشگیری کردن، فرار، اجتناب کردن، دور زدن، جاخالی کردن، فرار کردن
دیکشنری اردو به فارسی
پرگفتن، برای فروش
دیکشنری اردو به فارسی
غوطه ور شدن، فرو بردن، غرق کردن
دیکشنری اردو به فارسی
برشته کردن، کباب کردن
دیکشنری اردو به فارسی