دلیر، پهلوان، سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، ژنرال برای مثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
دلیر، پهلوان، سِپَهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سِپَهدار، اِسفَهسالار، سِپاه سالار، سِپَه پَهلَوان، صاحِبُ الجَیش، ژِنِرال برای مِثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
نوشین. (رشیدی). نوشین. گوارا. (جهانگیری) (انجمن آرا). گوارنده. (برهان قاطع) (رشیدی). ظاهراً نوشنجه مصحف بوشنجه یا پوشنجه است و از تصحیف خوانی شعر منوچهری: نوشم قدح نبید بوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه پدید آمده است و بوشنجه منسوب به بوشنج، فوشنج (شهرکی به ده فرسنگی هرات) است، و هاء آخر آن هاء نسبت است. (از یادداشتهای مؤلف)
نوشین. (رشیدی). نوشین. گوارا. (جهانگیری) (انجمن آرا). گوارنده. (برهان قاطع) (رشیدی). ظاهراً نوشنجه مصحف بوشنجه یا پوشنجه است و از تصحیف خوانی شعر منوچهری: نوشم قدح نبید بوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه پدید آمده است و بوشنجه منسوب به بوشنج، فوشنج (شهرکی به ده فرسنگی هرات) است، و هاء آخر آن هاء نسبت است. (از یادداشتهای مؤلف)
ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لق، علامت نسبت، بمعنی پشتک. منسوب به پشت، قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان. جامه ای که طلبۀ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی.
ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لِق، علامت نسبت، بمعنی پشتک. منسوب به پشت، قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان. جامه ای که طلبۀ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی.
دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه، در مسیر شوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیائی آن درۀ کوه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 980 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات، توتون، چغندر، کشمش، بادام و حبوب. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه، در مسیر شوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیائی آن درۀ کوه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 980 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات، توتون، چغندر، کشمش، بادام و حبوب. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنکه شامۀ صحیح داشته باشد. (آنندراج). آنکه بخوبی در میان بوها تشخیص میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بخوبی، بویها را تشخیص دهد. (فرهنگ فارسی معین) : ما بحسن صورت از معنی قناعت کرده ایم بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست. صائب (از آنندراج)
آنکه شامۀ صحیح داشته باشد. (آنندراج). آنکه بخوبی در میان بوها تشخیص میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بخوبی، بویها را تشخیص دهد. (فرهنگ فارسی معین) : ما بحسن صورت از معنی قناعت کرده ایم بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست. صائب (از آنندراج)
دهی از دهستان کربال است که در بخش زرقاق شهرستان شیراز واقع است. و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، برشته کردن تخمه و پسته و بادام و مانند آنها. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان کربال است که در بخش زرقاق شهرستان شیراز واقع است. و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، برشته کردن تخمه و پسته و بادام و مانند آنها. (ناظم الاطباء)
ابونصرالیاس بن احمد بن محمود صوفی بامنجی از رواه بود و ابواسعد ازو حدیث شنید. در حدود 460 هجری قمری بدنیا آمدو در سال 542 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان) ابوالغنائم اسعد بن احمد بن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
ابونصرالیاس بن احمد بن محمود صوفی بامنجی از رواه بود و ابواسعد ازو حدیث شنید. در حدود 460 هجری قمری بدنیا آمدو در سال 542 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان) ابوالغنائم اسعد بن احمد بن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
نام قصبه ای است از خراسان و معرب آن فوشنج است. (برهان). قصبه ای از خراسان. (ناظم الاطباء). صاحب برهان گفته: نام قصبه ای است از خراسان... و این قول عاری از تحقیق است. مؤلف تاریخ هرات گفته: نخستین شهری که در آن اراضی بنیاد یافت، شهر پشنگ است و آن در چهارفرسنگی هرات بوده و پشنگ را معرب کرده فوشنج خواندند. و جمعی را اعتقاد آنکه: آن شهر را هوشنگ بن سیامک ساخته و هرات بعد از آن آباد شده و بانی آن زنی شمیره نام، از نژاد کیومرث بوده و آن شهر را چنان ساخته که شهر کهن دژ در میان آن واقع شده. تا کنون بارها خراب شده و بار دیگر آباد شده. والله اعلم. (انجمن آرا) (آنندراج). شهرکی نزه و فراوان نعمت در وادی مشجر از نواحی هرات و تا هرات ده فرسنگ است. (معجم البلدان از حاشیۀ برهان چ معین)
نام قصبه ای است از خراسان و معرب آن فوشنج است. (برهان). قصبه ای از خراسان. (ناظم الاطباء). صاحب برهان گفته: نام قصبه ای است از خراسان... و این قول عاری از تحقیق است. مؤلف تاریخ هرات گفته: نخستین شهری که در آن اراضی بنیاد یافت، شهر پشنگ است و آن در چهارفرسنگی هرات بوده و پشنگ را معرب کرده فوشنج خواندند. و جمعی را اعتقاد آنکه: آن شهر را هوشنگ بن سیامک ساخته و هرات بعد از آن آباد شده و بانی آن زنی شمیره نام، از نژاد کیومرث بوده و آن شهر را چنان ساخته که شهر کهن دژ در میان آن واقع شده. تا کنون بارها خراب شده و بار دیگر آباد شده. والله اعلم. (انجمن آرا) (آنندراج). شهرکی نزه و فراوان نعمت در وادی مشجر از نواحی هرات و تا هرات ده فرسنگ است. (معجم البلدان از حاشیۀ برهان چ معین)
این کلمه را بمعنی گوارا و گوارنده آورده اند (برهان ناظم - الاطباء. فرنظا) و بدین بیت منوچهری استشهاد کرده اند: (خوشا قدح نبیذ نوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه (ساقی لنجه)) آمده و مرحوم دهخدا آنرا به (بوشنجه) منسوب به بوشنج (پوشنگ) تصحیح کرده اند
این کلمه را بمعنی گوارا و گوارنده آورده اند (برهان ناظم - الاطباء. فرنظا) و بدین بیت منوچهری استشهاد کرده اند: (خوشا قدح نبیذ نوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه (ساقی لنجه)) آمده و مرحوم دهخدا آنرا به (بوشنجه) منسوب به بوشنج (پوشنگ) تصحیح کرده اند