دلیر، پهلوان، سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، ژنرال برای مثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لِق، علامت نسبت، بمعنی پشتک. منسوب به پشت، قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان. جامه ای که طلبۀ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی.
گوانجی. (حاشیۀ برهان قاطع چ دکتر معین). عزیز و گرامی، شجاع و دلیر و پهلوان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گرانبها و پرقیمت. رجوع به گوانجی شود