- بوشاسب
- خواب خوش و رویا
معنی بوشاسب - جستجوی لغت در جدول جو
- بوشاسب
- خواب، رؤیا، خواب خوش، بشاسب، بوشپاس، گوشاسب،
برای مثال نه در بیدار گفتم نه به بوشاسب / نگویم جز به پیش تخت گشتاسب (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - بوشاسب)
- بوشاسب
- خواب دیدن، رؤیا.بوشاسپ، بشاسب، بشاسپ، گوشاسب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواب دیدن رویا
خواب، رؤیا، خواب خوش، بوشاسب، بشاسب، بوشپاس
خواب خوش، رویا احتلام و شیطانی شدن باشد
رؤیا، خواب
خواب دیدن رویا
خواب، رؤیا، خواب خوش، بوشاسب، بوشپاس، گوشاسب
آنکه بخوبی بویها را تشخیص دهد
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
کسی که بوها را خوب دریابد و تشخیص بدهد
خواب، رؤیا، خواب خوش، بوشاسب، بشاسب، گوشاسب
بوشاسب: شنیدم که خسرو به گوشاسپ دید چنان کاتشی شد بدورش پدید... (ابوشکور)
گونه وحشی اسب که مخصوص آفریقاست. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن به فارسی اسب ببری می باشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا می کند. این حیوان به صورت دسته ها
خواب دیدن رویا
بائوباب بااباب
یونانی تازی شده شلغم از گیاهان شلغم
شیره انگور
به گونه رمن لردها نهشت ها
ولگردان بیسر و پایان، گروه ها مردمان
تر و تازه، آبدار
کمپوت، آب دار، تر و تازه، برای مثال میوۀ خوشاب، خوش آب و رنگ (بیشتر در صفت جواهر مخصوصاً مروارید)
آب تیرۀ آمیخته با لای و لجن
شیره، شیرۀ انگور، شیرۀ خرما که جوشانده شده باشد
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله