جدول جو
جدول جو

معنی گوراسب

گوراسب
گونه وحشی اسب که مخصوص آفریقاست. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن به فارسی اسب ببری می باشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا می کند. این حیوان به صورت دسته ها
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گوراسب

گوراسب

گوراسب
یک قسم حیوانی وحشی از جنس اسب ولی به اندام خر و پوست آن سپید و یا زرد و دارای خطوط سیاه و در صحراهای آفریقا فراوان است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گور اسب

گور اسب
گونه وحشی اسب که مخصوص افریقا است. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن بفارسی اسب ببری میباشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا میکند. گور اسب حیوانی است که در نواحی کوهستانی افریقا میزید و بصورت دسته های بزرگ زندگی میکند. این حیوان را مانند اسب معمولی میتوان اهلی و تربیت کرد و از آن استفاده نمود گورخر افریقایی. توضیح برای تمیز آن از گورخر
فرهنگ لغت هوشیار

خوراسب

خوراسب
دهی است از دهستان مرکور بخش سلوانای شهرستان ارومیه واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری سلوانا و ده هزارگزی جنوب راه ارابه رو باوان به زیوه. این دهکده در دره قرار داردبا آب و هوای سرد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

گوشاسب

گوشاسب
به معنی خواب دیدن باشد که عربان رؤیا گویند، (برهان) (شعوری ج 2 ص 315)، خواب دیدن، (لغت فرس)، بوشاسپ، کوشاسب، (برهان) :
شنیدم که خسرو به گوشاسپ دید
چنان کآتشی شد به دورش پدید،
ابوشکور (از لغت فرس)،
و نیز رجوع به بوشاسپ شود، احتلام و شیطانی شدن، جوانی که هنوز خطش ندمیده باشد، (برهان)، کابوس، (ناظم الاطباء)، عبدالجنه، بختک، خفتک، خفتو، خرخجیون، فرنجک، دیوی که تنبلی آرد، دیو خواب سنگین، (از حاشیۀ برهان در اشاره به معنی اوستایی کلمه)
لغت نامه دهخدا

گوراب

گوراب
جوراب
زمین شوره زار که از دور همچون آب به نظر آید، سَراب
گورابه، گنبدی که بالای قبر بسازند
گوراب
فرهنگ فارسی عمید

گوراب

گوراب
میدان اسب دوانی، محلی که در آن هر هفته یک بار بازار تشکیل شود (در گیلان و مازندران)، هفته بازار، سراب، زمین شوره زار
گوراب
فرهنگ فارسی معین