پسوند متصل به واژه به معنای آورده مثلاً آب آورد، بادآورد، راه آورد، ناورد جنگ، پیکار، نبرد، کارزار، حمله، میدان جنگ، برای مثال که ما در صف کار ننگ و نبرد / چگونه برآریم از آورد گرد (فردوسی - ۷/۱۰۵) آورد و برد: آوردن و بردن پیاپی
پسوند متصل به واژه به معنای آورده مثلاً آب آورد، بادآورد، راه آورد، ناورد جنگ، پیکار، نبرد، کارزار، حمله، میدان جنگ، برای مِثال که ما در صف کار ننگ و نبرد / چگونه برآریم از آورد گَرد (فردوسی - ۷/۱۰۵) آورد و برد: آوردن و بردن پیاپی
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورات دوسود، تنگار، بوره، تنکار، بورک
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بوراتِ دُوسود، تَنگار، بورِه، تَنکار، بورِک
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مَرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پختند، برای مثال قدح پربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه - ۲۱۶) زنگار، کپک نان، برای مثال تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - بورک) پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل، برای مثال ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - بورک)
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پختند، برای مِثال قدح پُربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه - ۲۱۶) زنگار، کپک نان، برای مِثال تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - بورک) پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل، برای مِثال ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - بورک)
سرد، لوس، بی مزه، برنده سرد خنک مقابل حاد گرم، ناخوشایند بی مزه، لطیفه بارد، بی ذوق بی لطف، عنین آنکه مباشرت نتواند کرد، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم سرد، جمع بوارد، بارد بر دو گونه است. بارد بالفعل مانند برف و بارد بالقوه مانند کاهو و کاسنی
سرد، لوس، بی مزه، برنده سرد خنک مقابل حاد گرم، ناخوشایند بی مزه، لطیفه بارد، بی ذوق بی لطف، عنین آنکه مباشرت نتواند کرد، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم سرد، جمع بوارد، بارد بر دو گونه است. بارد بالفعل مانند برف و بارد بالقوه مانند کاهو و کاسنی
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
ترکی چراگاه، خر گاه تاژ گاه، سرا سرای دراصطلاح بنایی به معنی اتاق یا به معنی عامترازآن یعنی قسمت وآنچه درزبان فرانسوی (پیریسی) نامیده میشود مستعمل است. البته یورد کاملا به معنی اتاق نیست اما چون درایران و خاصه درتهران درخانه های همسایه نشین هراتاق به سکونت یک خانواده مورداستفاده قرارمی گیردآنرا یک یرد می خوانند
ترکی چراگاه، خر گاه تاژ گاه، سرا سرای دراصطلاح بنایی به معنی اتاق یا به معنی عامترازآن یعنی قسمت وآنچه درزبان فرانسوی (پیریسی) نامیده میشود مستعمل است. البته یورد کاملا به معنی اتاق نیست اما چون درایران و خاصه درتهران درخانه های همسایه نشین هراتاق به سکونت یک خانواده مورداستفاده قرارمی گیردآنرا یک یرد می خوانند