جدول جو
جدول جو

معنی بواد

بواد
باشد، باد، بواد مثلاً زنده بواد، پاینده بواد، مرده بواد
تصویری از بواد
تصویر بواد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بواد

بواد

بواد
دعایی) بمعنی باشد و این الف، الف تمنا و دعا است چنانکه شواد بمعنی ان شأاﷲ. و مثال بماناد و نماناد که در دعا و نفرین گویند و بمیراد و نمیراد. (از آنندراج) (از انجمن آرا) :
دی و فرودینت خجسته بواد
در هر بدی بر تو بسته بواد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

بلاد

بلاد
جمع بلد، زیستگاه ها: شهر ها بخش ها سرزمین ها جمع بلده. شهرها: (در جمیع بلاد گردش کرد)، ناحیه ها نواحی. توضیح این کلمه در ترکیب اسمای امکنه برای افاده مفهوم مملکت و کشور بکار رود مثلا بلاد العرب بعربستان بلاد الروم بمملکت رومیان اطلاق شود. یا تخطیط بلاد. جغرافی (علم)، بدکار، فاسق نابکار، فاحشه روسپی، مفسد مفتن، گمراه. شهرها، ج بلد
بلاد
فرهنگ لغت هوشیار