- بوبان (پسرانه)
- بهسوی بالا (نگارش کردی: بوبان)
معنی بوبان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روسی سه چنگ ، قسمتی ساز که بالبها آنرا نوازند
جمع باب، درها
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)
برف باد
فرانسوی پیچک استوانه کوچک و قرقره و ماسوره فلزی یا چوبین یا پلاستیکی که بدور آن نخ و کاغذ و ابریشم و پشم و غیره بپیچند قرقره ای که بدور آن سیم فلزی روپوش داری بچیچند و جریان الکتریسیته از آن عبور کند و یا بوسیله آن بتوان تغییری در جریان برق ایجاد کرد پیچک
بائوباب بااباب
بوی کننده
رحم، بچه دان
سرمای سخت و باد شدید که با برف و باران همراه باشد
آب شدن، گداختن، گدازش گداز. گداز، جمع ذئب گرگان گرگها
نوار ابریشمی
بازگشتن، شفا یافتن بیمار
شبان، گله بان، محافظ و حارس گوسپندان و اسبان
شلوار، تنکه، شلوار کوتاه کشتی گیران
بویا، دارای بوی خوش، خوش بو
ذئب ها، گرگها، جمع واژۀ ذئب
شبان، چوپان، نگهبان گلۀ گوسفند
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، پوگان، بوهمان، بویگان، پرکام
گداختن، گداخته شدن، سخت شدن گرمی آفتاب
سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است
بالابان، نوعی ساز بادی آذربایجانی به شکل نی، از جنس چوب، دارای هشت سوراخ در یک طرف و یک سوراخ در طرف دیگر و زبانه ای که به وسیلۀ آن کوک می شود. دامنۀ صوت آن به اندازۀ سورنای است
تنبان، تنکه، شلوار کوتاه که کشتی گیران هنگام ورزش می پوشند
روبنده، درحال روبیدن
نواری که برای زیبایی به دور چیزی می بندند
نواری که برای زیبایی به دور چیزی می بندند
آنکه گله گاوان را چرا دهد گاوبان: چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی گر تو دانی که نه گویان و نه خربانم ک (ناصر خسرو)
امیدوار
گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار می رود
قرقره ای که به دور آن سیم روپوش دار پیچیده شده است و برای تغییر مقدار جریان برق در موتورها و دستگاه های برقی به کار می رود
زهدان، رحم
باران یا برفی که با باد باشد، باد شدیدی که برف های کوه را از جایی به جایی منتقل کند
شلوار، تنکه، شلوار کوتاه که کشتی گیران هنگام کشتی پوشند