جدول جو
جدول جو

معنی بوالفضل - جستجوی لغت در جدول جو

بوالفضل
دارای فضل فاضل
تصویری از بوالفضل
تصویر بوالفضل
فرهنگ لغت هوشیار
بوالفضل
صاحب فضل، دارای فضیلت
تصویری از بوالفضل
تصویر بوالفضل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوالفضل
تصویر ابوالفضل
(پسرانه)
خداوند و صاحب هنر، کنیه دینار، لقب چهارمین فرزند علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذوالفضل
تصویر ذوالفضل
صاحب فضل و احسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوالفضول
تصویر بوالفضول
یاوه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوالفضول
تصویر بوالفضول
کسی که سؤال بیجا بکند
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوالفضول
تصویر بوالفضول
((بُ لْ فُ))
بیهوده گو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوالفضل
تصویر ذوالفضل
صاحب فضل و احسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بو الفضول
تصویر بو الفضول
یاوه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالفعل
تصویر بالفعل
در حال حاضر، حصول یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با فضل
تصویر با فضل
برتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالفعل
تصویر بالفعل
در حال حاضر، درحال، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، کنون، الآن، فعلاً، اینک، ایمه، الحال، حالا، حالیا، ایدر، ایدون، عجالتاً، فی الحال، نون، همیدون، همینک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالفعل
تصویر بالفعل
((بِ لْ فِ))
فعلاً، اکنون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بافضل
تصویر بافضل
فاضل دانشمند: مرد بافضلی است، بافضیلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافضل
تصویر بافضل
دارای برتری در تقوا، علم و کمال، فاضل، دانشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفره ابوالفضل
تصویر سفره ابوالفضل
سفره ای که نذر حضرت ابوالفضل عباس برادر امام حسین (ع) شده است
فرهنگ فارسی معین