- بوار (پسرانه)
- محل عبور در رودخانه (نگارش کردی: بوار)
معنی بوار - جستجوی لغت در جدول جو
- بوار
- نیست شدن، نابود شدن
- بوار ((بَ))
- نیست شدن، هلاک گشتن، نیستی، کساد
- بوار
- هلاک، نیستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
جمع بارقه، درخش ها تابان ها تابش ها جمع بارق و بارقه درخشها رخشنده ها
به گونه رمن ابر پوست چون موی و پر
جمع بارد بارده، سردی ها برنده ها جمع بارد و بارده. شمشیرهای بران، چیزهای سرد و خنک مبردات. یا مرهفات بوارد. شمشیرهای مرگ دهنده
جمع بارح، بادهای گرم
بادهایی که در تابستان می وزد، بادهای گرم
بارقه، روشنایی، پرتو مثلاً بارقه ای از ایمان در او وجود دارد، برق زننده، درخشنده
باردها، سردها، خنک ها، کنایه از بی مزه ها، کنایه از کسانی که معاشرت با او خوشایند نیست، بی ذوق ها، در طب قدیم مزاج سردها، جمع واژۀ بارد
همسایگی
اعتماد، ایمان، یقین، عقیده
پروار پرواره
گرفتار وپای بند، عاجز، محبوس
از ریشه پارسی بر زفروش دانه فروش فروشنده روغن بزرک
میدان و خیابانی که باغچه ها و چمنها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است بلوار
آذربویه اشنان. قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف
گاو دار، آهنگر
مشغول به کار، بافایده، مفید، لازم، ضروری
شب پره، خفاش
جمع بحر، دریاها
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
تصدیق سخن، قبول داشتن
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرز میان دو کشتزار (نگارش کردی: باوهر)، مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یایقین انسان می شود
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شکوفه، گل، سه ماه اول سال شمسی، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت وزیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد (نگارش کردی: بههار)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آن قسمت از دامنه کوه که زیباترین قسمت آن می باشد، نام منطقه ای در کردستان نزدیک عمادیه (نگارشکردی: بهروار)