معنی بوار بوار فرسوده، کهنه، مندرسمتضاد: نو، کساد، کسادی، فنا، نیستی، هلاکمتضاد: بقا، خرابی، ویرانیمتضاد: آبادی، بایر، لم یزرع، نامزروعمتضاد: پررونق فرهنگ واژه مترادف متضاد