- بهشت (دخترانه)
- فردوس، جنت (نگارش کردی: بهههشت)
معنی بهشت - جستجوی لغت در جدول جو
- بهشت
- باغی که از خوشی و خرمی نظیر نداشته باشد، جنت، فردوس
- بهشت
- جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، جنّت، فردوس، مینو، گشتا، سبزباغ، ارم، باغ ارم، باغ بهشت، رضوان، سرای جاوید، اعلا علّیین، خلد، باغ خلد، خلدستان، دارالخلد، دار قرار، دارالقرار، دارالسّرور، دارالسّلام، دارالنّعیم، علّیین، فردوس اعلا، قدس، نعیم
جایی که از خوبی و خرمی نظیر نداشته باشد
- بهشت ((بِ هِ))
- جایی خوش آب وهوا و سرسبز و خرم و سرشار از خوبی ها و لذت ها که پاداش پس از مرگ است، فردوس، جنت، مینو، خلد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اهل بهشت
رها کردن، از دست دادن
مربوط به بهشت، کنایه از مورد پسند، برای مثال خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشت وار (عمعق - ۱۶۲) اهل بهشت مثلاً حوری بهشتی، نیکوکار، نوعی انگور
هاژ گیج
شادمانی، شادی
دروغباف
حیرت و سراسیمگی
دم و نفس را گویند
سراسیمگی از شرم یا ترس، حیرت، سرگشتگی
شادمانی، سرور، خرمی، شادابی، خوبی، تازگی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشن، منحت، جود، داشاد، جدوا، داشات، بغیاز، صفد، داد و دهش، فغیاز، برمغاز، عطیّه، بذل، سماحت، احسان، اعطا، عتق
مهترین بزرگترین، (در مورد شاه) اعلی حضرت: نخستین سر نامه گفت از مهست شهنشاه کسرای یزدان پرست. (شا. بخ)
هر یک از روزهای پنجه دزدیده (خمسه مسترقه) را بنام یکی از فصلهای گاتها نامیده اند و (وهیشتواشت گاه) یا (وهشت وشت) نام روز پنجم است
((دَ شَ))
فرهنگ فارسی معین
سرگشتگی، حیرت، تعجب، شگفتی، اضطراب، ترس، خوف. («دهش» از عربی به معنی سرگشتگی، حیرت، سراسیمگی)
نهشتن، در علم زمین شناسی موادی که به وسیلۀ آب یا باد از محلی به محل دیگر حمل و در آنجا انباشته می شود
دم، نفس
خوبرو، خوش صورت
مانند بهشت بهشت آسا: باغی بهشت آسا: باغی بهشت آیین
بهشت آیین
خوب رو، زیبا
گیجی
حیران کردن، سرگشته شدن
بعد از هفت، عدد «۸»
دهشت زده شدن، خاموش و متحیر ماندن، حیرت، دهشت، شگفتی آمیخته به سکوت، در علم روانشناسی گیجی و کاهش هشیاری
مقل، صمغ درختی به همین نام با طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد، خشل، مقل ازرق، مقل مکی، مقل عربی، مقل یهود، وقل، وقل، راحة الاسد