- بهرک
- پوست کف دست یا پا که بسبب بسیاری کار کردن سفت و سخت شده پینه پرگاله
معنی بهرک - جستجوی لغت در جدول جو
- بهرک ((بَ رَ))
- پینه دست یا پا
- بهرک
- پوست کف دست یا پا که از بسیاری کار کردن سفت و سخت شده باشد، پینه
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سهمیه، فیض، سهم، فایده، نفع
تازی گشته پدرک
اژن
حظ و قسمت، نصیب
پارسی تازی شده گل کاجیره بهرم کاجیره
پارسی تازی شده بهره ناسره
کاهیده بارک الله آفرین زه باریک
شهر کوچک
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پختند، برای مثال قدح پربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه - ۲۱۶)
زنگار، کپک نان،برای مثال تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - بورک)
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل،برای مثال ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - بورک)
زنگار، کپک نان،
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل،
سود بانکی، سود، فایده، قسمت، نصیب، بخش
باریک، نازک، کم پهنا، کم قطر، دقیق، لاغر
تخم کتان که از آن روغن می گیرند، دانۀ گیاه کتان
بهرمان، گلرنگ، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی شکل و گل های نارنجی که گاه به جای زعفران به کار می رود، کاجیره، کاژیره، احریض، کابیشه، عصفر
ارژن، درختچۀ بادام کوهی با میوۀ تلخ و چوب سخت و راست که از چوب آن عصا درست کنند و در نواحی کوهستانی و خشک می روید، بادام کوهی
نگین، مهر: (باکی نبود که مردم نماز کند و در دهن وی چیزی بود از مهرک یا مروارید)
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پزند
پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند
((شَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
شهر کوچک، مجموعه مسکونی دارای تأسیسات شهری (آب، برق، خیابان، فروشگاه)، که خانه ها، ساکنان یا مساحت کمی دارد و از لحاظ اداری بخشی از یک شهر به شمار می رود
مجموعه ای مسکونی و نسبتاً بزرگ در داخل یک شهر، شهر کوچک، قصبه
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، تنکار، بورق، بوره، بورات دوسود، تنگار
Township
поселок
Gemeinde
містечко
miasteczko