- بنچاق
- قباله، سند ملک، سند کهنه و قدیمی
معنی بنچاق - جستجوی لغت در جدول جو
- بنچاق ((بُ))
- قباله، سند قدیمی، سند مالکیت غیررسمی، بنجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلاهی دراز شبیه بتاجی که درویشان و قلندران بر سر گذارند
قباله، قبالۀ ملک، سند کهنه و قدیمی
((بُ))
فرهنگ فارسی معین
حلقه ها، گوی های الوان، قطعات شیشه ای که برای زینت اسبان و استران به کار رود، اسب زینت شده با بنجاق
نجاق نجک