جدول جو
جدول جو

معنی بندتمان - جستجوی لغت در جدول جو

بندتمان
بندشلوار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندمان
تصویر اندمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
بدبین، کسی که گمان بد ببرد، کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
بندی بان، زندانبان، نگهبان بندیان
فرهنگ فارسی عمید
دهی جزء دهستان مرزقان چای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است. و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: بی + درمان، بدون درمان. بی علاج و لادوا. (آنندراج)، بی چاره و لاعلاج. (ناظم الاطباء)، بیچاره. غیرقابل علاج: درد بیدرمان، علاج ناشدنی. مرضی لاعلاج. (یادداشت مؤلف)، درمان ناپذیر. و رجوع به درمان شود:
وگر ز درد بترسی حسد مکن که حکیم
مثل زند که حسد هست درد بی درمان.
عنصری.
موجب خاموشی من درد بی درمان و هجر بی پایان تست. (سندبادنامه ص 74)، درد بی درمان و محنت بی پایان بر دل و جان مستولی شده. (سندبادنامه ص 188)،
دل خاقانی از تو نامزد شد
بهر دردی که بی درمان می آید.
خاقانی.
علاج درد بی درمان ندانست
غم خود را سر و سامان ندانست.
نظامی.
ای زبان هم گنج بی پایان تویی
ای زبان هم درد بیدرمان تویی.
مولوی.
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بیسامان بخندم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
پایان دامان. (آنندراج) :
ای سنایی جهد کن تا بهر سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامان سریر.
سنایی.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان سیریک بخش فیات است که در شهرستان بندرعباس واقع است. دارای 300 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
در اصل بندی بان بود بمعنی کسی که نگهبان قیدیان باشد و عوام در لفظ و معنی غلط کرده اند که بجای باء موحده واو میخوانند و بجای بندی که بمعنی اسیر است بندیوان را به معنی قیدی و اسیر گویند. (آنندراج) (غیاث). زندان بان و نگهبان بندیان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). سجّان. حدّاد. زندانبان. دوستاق بان
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ)
غله فروشان و مزارعان مفلس.
لغت نامه دهخدا
بعد از جزایر لنجبالوس دو جزیره است بنام اندامان. مردم آنها آدمی را زنده زنده خورند. (از اخبارالصین و الهند ص 5 بنقل یادداشت مؤلف). جزایر اندامان و نیکوبار ایالتی است از هند بوسعت 8325 کیلومتر مربع و دارای 30971 تن جمعیت. در خلیج بنگال واقع است. مرکزش پورت بلر و از محصولاتش الوار و کوپرا است در زمان حکومت انگلیسها زندان رهبران سیاسی هند و محکومین بحبس ابد بود. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بندگان
تصویر بندگان
جمع بنده. بنده ها، در خطاب شفاهی و کتبی به شاه: (بندگان اعلی حضرت همایونی) گویند و نویسند. یا بندگان اشرف. در خطاب به شاه و امیر بکار برده میشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدرمان
تصویر بیدرمان
بیچاره غیر قابل علاج. بیدرمانی عدم قابلیت علاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
سوءظن دار، بدخیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
زندانبان نگاهبان بندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
((بَ دِ))
بندی بان، زندان بان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
((~. گُ))
کسی که سوءظن دارد، حسود، مغرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
مشکوک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
Mistrustful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
méfiant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
این مدت، این وقت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
недоверчивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
misstrauisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
недовірливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
nieufny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
不信任的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
desconfiado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
diffidente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
desconfiado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
wantrouwig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
ไม่น่าเชื่อถือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
tidak percaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
अविश्वासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
חשדני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
不信頼な
دیکشنری فارسی به ژاپنی