این کلمه بصورت مزید مؤخر به کلمات می پیوندند و بیشتر معنی مصدری یا وصفی بدانها می دهد: دربندان. حنابندان. میوه بندان. یخ بندان. شیشه بندان. آینه بندان. شهربندان
این کلمه بصورت مزید مؤخر به کلمات می پیوندند و بیشتر معنی مصدری یا وصفی بدانها می دهد: دربندان. حنابندان. میوه بندان. یخ بندان. شیشه بندان. آینه بندان. شهربندان
آنقدر، آن اندازه، برای مثال عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار / عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم (حافظ - ۶۹۲ حاشیه) زیاد مثلاً این کار زحمت چندانی ندارد، پسوند متصل به واژه به معنای برابر مثلاً دوچندان چندان که: آن اندازه که، آن مقدارکه، همین که، به محض اینکه، هراندازه که
آنقدر، آن اندازه، برای مِثال عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار / عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم (حافظ - ۶۹۲ حاشیه) زیاد مثلاً این کار زحمت چندانی ندارد، پسوند متصل به واژه به معنای برابر مثلاً دوچندان چندان که: آن اندازه که، آن مقدارکه، همین که، به محض اینکه، هراندازه که
هر یک از استخوان های ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آن ها غذا جویده می شود. تعداد دندان ها در انسان در کودکی بیست عدد است که آن ها را دندان شیری می گویند و از هفت سالگی به تدریج می ریزد و در جای آن ها ۳۲ دندان دیگر درمی آید که عبارت است از دندان های پیش، دندان های نیش، دندان های آسیا، دندان های عقل دندان آسیا: در علم زیست شناسی دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است. نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طواحن دندان پیش: در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا دندان تیز کردن: کنایه از طمع کردن، قصد ربودن چیزی کردن دندان داشتن: کنایه از کینه و دشمنی داشتن نسبت به کسی دندان زدن: دندان فرو بردن به چیزی دندان عقل: در علم زیست شناسی آخرین دندان های آسیا که تعداد آن ها چهار عدد است دو در بالا و دو در پایین و در انتهای ردیف دندان های آسیا می روید دندان نمودن: ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن دندان نیش: در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد، انیاب به دندان بودن: کنایه از مناسب بودن، درخور بودن، باب دندان بودن
هر یک از استخوان های ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آن ها غذا جویده می شود. تعداد دندان ها در انسان در کودکی بیست عدد است که آن ها را دندان شیری می گویند و از هفت سالگی به تدریج می ریزد و در جای آن ها ۳۲ دندان دیگر درمی آید که عبارت است از دندان های پیش، دندان های نیش، دندان های آسیا، دندان های عقل دندان آسیا: در علم زیست شناسی دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است. نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طواحن دندان پیش: در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا دندان تیز کردن: کنایه از طمع کردن، قصد ربودن چیزی کردن دندان داشتن: کنایه از کینه و دشمنی داشتن نسبت به کسی دندان زدن: دندان فرو بردن به چیزی دندان عقل: در علم زیست شناسی آخرین دندان های آسیا که تعداد آن ها چهار عدد است دو در بالا و دو در پایین و در انتهای ردیف دندان های آسیا می روید دندان نمودن: ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن دندان نیش: در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد، انیاب به دندان بودن: کنایه از مناسب بودن، درخور بودن، باب دندان بودن
پارسی تازی شده بندار ریشه دار، کیسه دار خانه دار صاحب تجمل و مکنت مایه دار، مالک صاحب ملک (بیشتر در خراسان)، کسی که خراج جنسی را بطور عمده میخرد، کسی که پیشه اش مالداری و باغداری و فروش محصول باغ و باغتره است، دارو فروش دوافروش، اسب فروش، آنکه چیزی را نگاه دارد تا بقیمت گرانتر بفروشدگرانفروش، تاجر معدن، متصدی چاپارخانه صاحب برید، سردار قشون سالار، گمرکچی، موکل اخذ مالیات از بارها و بنه ها، ذخیره، انبار، ثابت مقرر، جامد سخت، اصلی اصیل، باهوش دانا
پارسی تازی شده بندار ریشه دار، کیسه دار خانه دار صاحب تجمل و مکنت مایه دار، مالک صاحب ملک (بیشتر در خراسان)، کسی که خراج جنسی را بطور عمده میخرد، کسی که پیشه اش مالداری و باغداری و فروش محصول باغ و باغتره است، دارو فروش دوافروش، اسب فروش، آنکه چیزی را نگاه دارد تا بقیمت گرانتر بفروشدگرانفروش، تاجر معدن، متصدی چاپارخانه صاحب برید، سردار قشون سالار، گمرکچی، موکل اخذ مالیات از بارها و بنه ها، ذخیره، انبار، ثابت مقرر، جامد سخت، اصلی اصیل، باهوش دانا
آن قدر آن اندازه: (و اگر آب نیابد یا چندان یا بد که خوردن ویرا و رفیقان ویرا چیزی بسر نیامد) (کشف الاسرار)، تا آن زمان: (چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش) (حافظ) یا چندان که. آن مقدار که آن اندازه که: (بیک تیمم بیش از یک فریضه گزاردن رواست همچنانکه بیک طهارت چندانکه خواهد فرایض نماز گرازد) (کشف الاسرار)، هر قدر که: (چندانکه گفتم غم باطمینان درمان نکردند مسکین غریبان) (حافظ)، همینکه بمحض اینکه: (چندانکه مقربان حضرت بر حال من وقوف یافتند و باکرام در آوردند) (گلستان)
آن قدر آن اندازه: (و اگر آب نیابد یا چندان یا بد که خوردن ویرا و رفیقان ویرا چیزی بسر نیامد) (کشف الاسرار)، تا آن زمان: (چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش) (حافظ) یا چندان که. آن مقدار که آن اندازه که: (بیک تیمم بیش از یک فریضه گزاردن رواست همچنانکه بیک طهارت چندانکه خواهد فرایض نماز گرازد) (کشف الاسرار)، هر قدر که: (چندانکه گفتم غم باطمینان درمان نکردند مسکین غریبان) (حافظ)، همینکه بمحض اینکه: (چندانکه مقربان حضرت بر حال من وقوف یافتند و باکرام در آوردند) (گلستان)
هر یک از ساختمانهای سخت استخوانی که در دو فک بالا و پائین مهره داران، یا در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای جویدن غذا بکار می رود و نیز بعنوان سلاخ تعرضی و دفاعی بکار می رود
هر یک از ساختمانهای سخت استخوانی که در دو فک بالا و پائین مهره داران، یا در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای جویدن غذا بکار می رود و نیز بعنوان سلاخ تعرضی و دفاعی بکار می رود