- بلند
- برافراشته، مرتفع، دراز
معنی بلند - جستجوی لغت در جدول جو
- بلند
- مقابل کوتاه، دراز مثلاً چوب بلند،
قدکشیده، برافراشته، مرتفع، مقابل پست مثلاً کوه بلند،
کنایه از پر اهمیت، ارجمند مثلاً مقام بلند، نسب بلند،
کنایه از مساعد مثلاً بخت بلند،
بسیار شدید و رسا مثلاً صدای بلند
بلند شدن: افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن، از جا برخاستن، دراز شدن چیزی
بلند کردن: برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
- بلند ((بُ لَ))
- دارای کشیدگی زیاد به سوی بالا، دارای فاصله زیاد از زمین، دراز، کشیده، دارای دامنه زیاد، دارای ارزش، یا اهمیت یا اعتبار معنوی
- بلند
- Blaring, Elevated, Long, Lofty, Loud, Loudly, Resounding, Soaring, Tall, Towering, High
- بلند
- громкий , повышенный , высокий , длинный , громко , возвышающийся
- بلند
- laut, erhöht, hoch, lang, dröhnend, groß
- بلند
- голосний , підвищений , високий , довгий , гучний , голосно
- بلند
- głośny, podwyższony, wysoki, długi, głośno, donośny
- بلند
- 喧闹的 , 提高的 , 高的 , 崇高的 , 长的 , 大声的 , 大声地 , 响亮的 , 高耸的
- بلند
- estridente, elevado, alto, longo, ruidosamente, retumbante
- بلند
- assordante, elevato, alto, lungo, rumoroso, rumorosamente, fragoroso
- بلند
- estridente, elevado, alto, largo, ruidoso, ruidosamente, resonante
- بلند
- assourdissant, élevé, haut, long, bruyant, bruyamment, retentissant, grand
- بلند
- luid, verhoogd, hoog, lang, torenhoog
- بلند
- เสียงดัง , ยกระดับ , สูง , ยาว , ดัง , ดังก้อง
- بلند
- bising, tinggi, panjang, keras, dengan keras, menggema
- بلند
- جسورٌ , بدون تراجعٍ , بدون تكرّمٍ , بدون أيّ لاحظةٍ , بدون تبريرٍ , بدون حادثٍ , بدون حلمٍ , غير مؤلمٍ , بشكلٍ خالٍ من الألم , خاليٌّ من الفجوات , بدون فجوةٍ
- بلند
- जोरदार , ऊँचा , लंबा , जोर से , गूंजता
- بلند
- רועש , גבוה , ארוך , רַם , בקול רם , רועם
- بلند
- 騒々しい , 高い , 長い , 大きな音の , 大声で , 鳴り響く
- بلند
- 시끄러운 , 높은 , 긴 , 시끄럽게 , 울려 퍼지는 , 키가 큰
- بلند
- gürültülü, yüksek, uzun, yüksek sesli, yüksek sesle, yankılanan
- بلند
- kelele, juu, mrefu, sauti kubwa, kwa sauti kubwa, ya kumsisimua
- بلند
- শব্দবাজ , উঁচু , দীর্ঘ , উচ্চ , জোরে , গুঞ্জন , লম্বা
- بلند
- بلند آواز , بلند , لمبا , بلند آواز میں
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارتفاع
ارتفاع
علو بالایی مقابل پستی کوتاهی، ارتفاع، درازی طول، بزرگی عظمت، قله (کوه)، نجد مقابل غور، اوج و ذروه. یا بلندی طاق. خیز (در ساختمان)
بلندتر
فربه و کوتاه
بالاترین قسمت چیزی، اوج،
بلند بودن مثلاً بلندی دیوار، بلند و دراز شدن،
شدت مثلاً بلندی صدا،
کنایه از ارزش، اهمیت مثلاً بلندی مقام، کنایه از خوبی،
همراهی مثلاً بلندی بخت، دراز و طولانی بودن مثلاً بلندی شب،
مکان مرتفع مثلاً بلندی های البرز،
طول، ارتفاع مثلاً قد درخت به بلندی چهارمترمی رسید
بلند بودن مثلاً بلندی دیوار، بلند و دراز شدن،
شدت مثلاً بلندی صدا،
کنایه از ارزش، اهمیت مثلاً بلندی مقام، کنایه از خوبی،
همراهی مثلاً بلندی بخت، دراز و طولانی بودن مثلاً بلندی شب،
مکان مرتفع مثلاً بلندی های البرز،
طول، ارتفاع مثلاً قد درخت به بلندی چهارمترمی رسید
علو، بالایی، مقابل پستی، کوتاهی، ارتفاع، درازی، طول، بزرگی، عظمت، قله (کوه)، نجد، مقابل غور، اوج، ذروه
Loftiness, Tallness
возвышенность , высота
Erhabenheit, Größe