جدول جو
جدول جو

معنی بلاچین - جستجوی لغت در جدول جو

بلاچین
بلاگردان، چیزی که بلا را از انسان بگرداند و دور کند، صدقه، قربانی، بلاچین
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
فرهنگ فارسی عمید
بلاچین(نَ تَ)
بلاچیننده. بلاگردان.
لغت نامه دهخدا
بلاچین
بلا گردان
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
فرهنگ لغت هوشیار
بلاچین((بَ))
بلاگردان
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارین
تصویر بهارین
(دخترانه)
منسوب به بهار، بهاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
(دخترانه)
بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاچین
تصویر لاچین
(دخترانه)
عقاب، شاهین، شاهین شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلاشان
تصویر بلاشان
(پسرانه)
پلاشان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلندین
تصویر بلندین
پیرامون در، چهارچوب در خانه، برای مثال در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی - شاعران بی دیوان - ۴۸)، چوب بالای در، سردر خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الجوق، الچوق، ابّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از براهین
تصویر براهین
برهان ها، حجت ها، دلیل ها، دلیل قاطع ها، جمع واژۀ برهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بساتین
تصویر بساتین
بستان ها، گلستان ها، گلزارها، باغ ها، جمع واژۀ بستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلدرچین
تصویر بلدرچین
پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، سمانه، کرک، کراک، سلویٰ، بدبده، ورتیج، وشم
فرهنگ فارسی عمید
در ترکی شاهین شکاری را گویند، (غیاث)، نامی از نامهای مردان و به معنی بنده ظاهراً از مجعولات شعوری است
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام محلی است، لکن این بیت در فهرست شاهنامۀ ولف در لاچین و گردکوه نیست:
هزاران سواران ایران گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
امیر سیف الدین محمود شمسی، پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان، لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید، و به سال 658 هجری قمری وفات یافت، (تاریخ مغول ص 546)
غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان، از امرای قرن هشتم، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود
لغت نامه دهخدا
جمع برهان، پرون هان ها آوندها گر آوند خواهی به تیغم نگر (فردوسی) جمع برهان برهانها دلیلها حجتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براذین
تصویر براذین
جمع برذون، ستور اسپ های تاتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالرین
تصویر بالرین
رقاصه، رقصنده باله
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سراپرده، تاژ (خیمه) سراپرده و سایبان دو ستونی نوعی خیمه که از جامه ستبر و ضخیم سازند، کلبه ای که بصورت خیمه های تارتار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلدرچین
تصویر بلدرچین
پرنده ایست وحشی و حلال گوشت که در بوته های گندم لانه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساتین
تصویر بساتین
باغها، بستانها
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شاهین از مرغان شکاری، نامی برای مردان شاهین شکاری، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلابان
تصویر بلابان
انواع طبل نقاره دهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا جچین
تصویر بلا جچین
آسیب گردان گزند چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاچین
تصویر لاچین
شاهین شکاری، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
نوعی خیمه که از پارچه های ضخیم درست می کنند، سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند، آلاجق، آلاچق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالرین
تصویر بالرین
((لِ یَ))
رقاصه حرفه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلدرچین
تصویر بلدرچین
((بَ یا بِ دَ))
بدبدک، سلوی، کرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بساتین
تصویر بساتین
((بَ))
جمع بستان، بوستان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری، جلیدیه، دست ، دستی که مانند بلور صاف و شفاف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلندین
تصویر بلندین
((بَ یا بِ لَ))
پیرامون در خانه، آستانه، چوب بالایین در خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
آلاچوب
فرهنگ واژه فارسی سره
فریبنده، حیله گر، صدف
فرهنگ گویش مازندرانی