کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمع مقام، در تصوف مقام، کارهای سترگ و ستوده
کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمعِ مقام، در تصوف مَقام، کارهای سترگ و ستوده
جمع واژۀ باسقه، نخلهای بلند. دراز شده ها. (آنندراج) ، و النخل باسقات لها طلع نضید. (قرآن 10/50) ، ای مرتفعه فی علوها. و فراء گوید: ای باسقات طولا. (از تاج العروس)
جَمعِ واژۀ باسقه، نخلهای بلند. دراز شده ها. (آنندراج) ، و النخل باسقات لها طلع نضید. (قرآن 10/50) ، ای مرتفعه فی علوها. و فراء گوید: ای باسقات طولا. (از تاج العروس)
جمع واژۀ بقول. (ناظم الاطباء). دانه های گیاه چون نخود و لوبیا و ماش و عدس و باقلا و جز آنها، مرادف حبوبات، کم شدن آب چاه، کم شدن اشک چشم کسی، بحاجت خود نرسیدن. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ بُقول. (ناظم الاطباء). دانه های گیاه چون نخود و لوبیا و ماش و عدس و باقلا و جز آنها، مرادف حبوبات، کم شدن آب چاه، کم شدن اشک چشم کسی، بحاجت خود نرسیدن. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ اقامه. (از اقرب الموارد) : به ابواب تشریفات و انواع انزال و اقامات او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به اقامه شود، آنکه از پیش پا بر موضع پاشنه خاک پاشد در رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قبص. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ اقامه. (از اقرب الموارد) : به ابواب تشریفات و انواع انزال و اقامات او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به اقامه شود، آنکه از پیش پا بر موضع پاشنه خاک پاشد در رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قُبص. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ طلسم: به کیمیا و طلسمات میر ابومنصور طلسمهای سکندر همی کند ویران. فرخی. - علم طلسمات، دانشی است که از آن چگونگی درآمیختگی قوای فعالۀ عالیه بقوای منفعلۀ سافله شناخته میشود تا بوسیلۀ آن فعل غریبی در عالم کون و فساد پدید آید. (کشاف اصطلاحات الفنون). حاجی خلیفه ذیل عنوان علم الطلسمات آرد: طلسم بمعنی گره لاینحل است و برخی گفته اند این کلمه مقلوب است و اصل آن مسلط است زیرا طلسم از قهر و بسط است. و آن دانشی است که از کیفیت ترکیب قوای فعالۀ آسمانی با قوای منفعلۀ زمینی در ازمنۀ مناسب بحث میکند تا بدان خاصیت و تأثیر مقصود را به دست آورند و این عمل بکمک بخورات مقوی جالب انجام می یابد تا طلسم روحانی گردد ومنظور از آن پدید آوردن افعال شگفت آور در عالم کون و فساد است، و این فن نسبت بسحر و جادو آسان تر در دسترس قرار میگیرد زیرا مبادی و اسباب آن معلوم است. وفایدۀ آن واضح است ولی طریق تحصیل آن پررنج میباشد. مجریطی قواعد این فن را در کتاب غایهالحکیم بسط داده و درین باره ابداع کرده است ولی وی راه اغلاق و دقت را برگزیده است، چه او در تعلیم آن بخل بسیار نشان میداده است. علامه سکاکی را نیز درین فن کتاب جلیلی است. همچنین ابن الوحشیه کتابی در این باره از نبطیان نقل کرده است. (از کشف الظنون). و داود ضریر انطاکی گوید: برحسب نوشتۀ برخی از مؤلفان علم طلسمات را ارشمیدس اختراع کرده است و برخی گفته اند نخستین چیزی که درین علم وضع گردیده مکعب افلاطون است و آن علمی است که مادۀ آن فلک و مولدات و صورت آن کمال هیاکل است و هدف و غایت آن تقلید از طبیعت اصلی است و فاعل آن حکیم است. درین علم به طب نیازمند میشوند زیرا برای دانستن احکام طبایع و اجزای بخورات و آنچه بموازین درجه ها وابسته است باید از طب استمداد کنند. سپس باید دانست که اگر موضوع مطلق علم روح در روح باشد آن را سحر خوانند و اگر جسد در جسد باشد آن را کیمیا نامند و اگر روح در جسد باشد آن را طلسم گویند. و علم طلسمات از لحاظ نسبت های عددی و اسرار فلکی قهراً مشابه طبیعیات است. رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 157 قسمت دوم شود
جَمعِ واژۀ طلسم: به کیمیا و طلسمات میر ابومنصور طلسمهای سکندر همی کند ویران. فرخی. - علم طلسمات، دانشی است که از آن چگونگی درآمیختگی قوای فعالۀ عالیه بقوای منفعلۀ سافله شناخته میشود تا بوسیلۀ آن فعل غریبی در عالم کون و فساد پدید آید. (کشاف اصطلاحات الفنون). حاجی خلیفه ذیل عنوان علم الطلسمات آرد: طلسم بمعنی گره لاینحل است و برخی گفته اند این کلمه مقلوب است و اصل آن مسلط است زیرا طلسم از قهر و بسط است. و آن دانشی است که از کیفیت ترکیب قوای فعالۀ آسمانی با قوای منفعلۀ زمینی در ازمنۀ مناسب بحث میکند تا بدان خاصیت و تأثیر مقصود را به دست آورند و این عمل بکمک بخورات مقوی جالب انجام می یابد تا طلسم روحانی گردد ومنظور از آن پدید آوردن افعال شگفت آور در عالم کون و فساد است، و این فن نسبت بسحر و جادو آسان تر در دسترس قرار میگیرد زیرا مبادی و اسباب آن معلوم است. وفایدۀ آن واضح است ولی طریق تحصیل آن پررنج میباشد. مجریطی قواعد این فن را در کتاب غایهالحکیم بسط داده و درین باره ابداع کرده است ولی وی راه اغلاق و دقت را برگزیده است، چه او در تعلیم آن بخل بسیار نشان میداده است. علامه سکاکی را نیز درین فن کتاب جلیلی است. همچنین ابن الوحشیه کتابی در این باره از نبطیان نقل کرده است. (از کشف الظنون). و داود ضریر انطاکی گوید: برحسب نوشتۀ برخی از مؤلفان علم طلسمات را ارشمیدس اختراع کرده است و برخی گفته اند نخستین چیزی که درین علم وضع گردیده مکعب افلاطون است و آن علمی است که مادۀ آن فلک و مولدات و صورت آن کمال هیاکل است و هدف و غایت آن تقلید از طبیعت اصلی است و فاعل آن حکیم است. درین علم به طب نیازمند میشوند زیرا برای دانستن احکام طبایع و اجزای بخورات و آنچه بموازین درجه ها وابسته است باید از طب استمداد کنند. سپس باید دانست که اگر موضوع مطلق علم روح در روح باشد آن را سحر خوانند و اگر جسد در جسد باشد آن را کیمیا نامند و اگر روح در جسد باشد آن را طلسم گویند. و علم طلسمات از لحاظ نسبت های عددی و اسرار فلکی قهراً مشابه طبیعیات است. رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 157 قسمت دوم شود
بقسمات. نوعی از نان روغنی باشد که روی آن را مربعمربع بریده بپزند و بیشتر مسافران بجهت توشۀ راه بردارند. (برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). نوعی از نان که مربع پزند و در ریسمان کشند و مسافران بجهت توشه بردارند. (رشیدی) (از جهانگیری) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نان سوخاری. (یادداشت مؤلف). توشه ایست که از آرد و دوغ پزند. (شرفنامۀ منیری) (از مؤید الفضلاء) : تو ز بکسمات و حلوا بجمازه بند محمل که بدین جمازه بتوان سفرحجاز کردن. بسحاق اطعمه (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). عصرها باید که تا بسحاق حلّاجی دگر مادح حلوا شود یا مدح خوان بکسمات. بسحاق اطعمه. در کلیچه یک زمان سرگشته ام یک نفس در بکسمات آغشته ام. بسحاق اطعمه
بقسمات. نوعی از نان روغنی باشد که روی آن را مربعمربع بریده بپزند و بیشتر مسافران بجهت توشۀ راه بردارند. (برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). نوعی از نان که مربع پزند و در ریسمان کشند و مسافران بجهت توشه بردارند. (رشیدی) (از جهانگیری) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نان سوخاری. (یادداشت مؤلف). توشه ایست که از آرد و دوغ پزند. (شرفنامۀ منیری) (از مؤید الفضلاء) : تو ز بکسمات و حلوا بجمازه بند محمل که بدین جمازه بتوان سفرحجاز کردن. بسحاق اطعمه (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). عصرها باید که تا بسحاق حلّاجی دگر مادح حلوا شود یا مدح خوان بکسمات. بسحاق اطعمه. در کلیچه یک زمان سرگشته ام یک نفس در بکسمات آغشته ام. بسحاق اطعمه
عنصر فلزی متبلور شکننده نقره فام با پرتو گلگون (علامت شیمیایی Bi)، از لحاظ هدایت برق و حرارت ضعیف است و براثر انجماد منبسط میشود و برای پایین آوردن نقطۀ ذوب آلیاژها (آلیاژهای قالبگیری) و در چاپ پارچه های پنبه ای و ساختن لوازم آرایش بکار میرود، ترکیبات غیرمحلول آن در طب استعمال میشود، (از دائره المعارف فارسی)
عنصر فلزی متبلور شکننده نقره فام با پرتو گلگون (علامت شیمیایی Bi)، از لحاظ هدایت برق و حرارت ضعیف است و براثر انجماد منبسط میشود و برای پایین آوردن نقطۀ ذوب آلیاژها (آلیاژهای قالبگیری) و در چاپ پارچه های پنبه ای و ساختن لوازم آرایش بکار میرود، ترکیبات غیرمحلول آن در طب استعمال میشود، (از دائره المعارف فارسی)
جمع مقدمه، پیش بینی ها، زمینه سازی ها، زمینه ها، پیشگفت ها، جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است: (... و آن مبادی علم باشد و آنرا مقدمات موضوعه خوانند) (اساس الاقتباس. 395) یا مقدمات قیاس. صغری و کبری و مقدم و تالی یا مقدمات فعل. عبارتند از: تصور (علم تصوری و تصدیقی)، میل، شوق موکد، اراده جازم (اسفار. ج 3 ص 74 فرع. سج) یا مقدمات منطقی (منطقیه)، مراد همان قضایا است که مقدمات قیاس اند، جمع مقدمه
جمع مقدمه، پیش بینی ها، زمینه سازی ها، زمینه ها، پیشگفت ها، جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است: (... و آن مبادی علم باشد و آنرا مقدمات موضوعه خوانند) (اساس الاقتباس. 395) یا مقدمات قیاس. صغری و کبری و مقدم و تالی یا مقدمات فعل. عبارتند از: تصور (علم تصوری و تصدیقی)، میل، شوق موکد، اراده جازم (اسفار. ج 3 ص 74 فرع. سج) یا مقدمات منطقی (منطقیه)، مراد همان قضایا است که مقدمات قیاس اند، جمع مقدمه
جمع طلسم، جنبل ها فریبه ها نیرنگ ها جمع طلسم. یا فن (علم) طلسمات. فنی که بدان چگونگی در آمیختگی قوای فعاله عالیه سافله شناخته می شود تا به وسیله آن فعلی غریب در عالم کون و فساد پدید آید
جمع طلسم، جنبل ها فریبه ها نیرنگ ها جمع طلسم. یا فن (علم) طلسمات. فنی که بدان چگونگی در آمیختگی قوای فعاله عالیه سافله شناخته می شود تا به وسیله آن فعلی غریب در عالم کون و فساد پدید آید
جمع بقول، گیاهدانه ها خشک افزار جمع بقول دانه گیاهانی از قبیل نخود و لوبیا و باقلا و عدس و ماش و غیره که از غذاهای مهم انسان است. بقولات علاوه برمواد نشاسته یی حاوی مقادیر بسیار مواد پروتیدی هستند. معمولا در فارسی بقولات را مرادف با حبوبات استعمال میکنند
جمع بقول، گیاهدانه ها خشک افزار جمع بقول دانه گیاهانی از قبیل نخود و لوبیا و باقلا و عدس و ماش و غیره که از غذاهای مهم انسان است. بقولات علاوه برمواد نشاسته یی حاوی مقادیر بسیار مواد پروتیدی هستند. معمولا در فارسی بقولات را مرادف با حبوبات استعمال میکنند
بنگرید به بقسمات نوعی نان روغنی که خمیر آنرا چهار گوش بریده بپزند و جهت توشه راه مسافران با خود برند نوعی نان قاق (کعک) که بصورت گرده های کوچک در سمنان و قرای اطراف آن سازند و با چای خورند بقسمات
بنگرید به بقسمات نوعی نان روغنی که خمیر آنرا چهار گوش بریده بپزند و جهت توشه راه مسافران با خود برند نوعی نان قاق (کعک) که بصورت گرده های کوچک در سمنان و قرای اطراف آن سازند و با چای خورند بقسمات