جمع واژۀ طلسم: به کیمیا و طلسمات میر ابومنصور طلسمهای سکندر همی کند ویران. فرخی. - علم طلسمات، دانشی است که از آن چگونگی درآمیختگی قوای فعالۀ عالیه بقوای منفعلۀ سافله شناخته میشود تا بوسیلۀ آن فعل غریبی در عالم کون و فساد پدید آید. (کشاف اصطلاحات الفنون). حاجی خلیفه ذیل عنوان علم الطلسمات آرد: طلسم بمعنی گره لاینحل است و برخی گفته اند این کلمه مقلوب است و اصل آن مسلط است زیرا طلسم از قهر و بسط است. و آن دانشی است که از کیفیت ترکیب قوای فعالۀ آسمانی با قوای منفعلۀ زمینی در ازمنۀ مناسب بحث میکند تا بدان خاصیت و تأثیر مقصود را به دست آورند و این عمل بکمک بخورات مقوی جالب انجام می یابد تا طلسم روحانی گردد ومنظور از آن پدید آوردن افعال شگفت آور در عالم کون و فساد است، و این فن نسبت بسحر و جادو آسان تر در دسترس قرار میگیرد زیرا مبادی و اسباب آن معلوم است. وفایدۀ آن واضح است ولی طریق تحصیل آن پررنج میباشد. مجریطی قواعد این فن را در کتاب غایهالحکیم بسط داده و درین باره ابداع کرده است ولی وی راه اغلاق و دقت را برگزیده است، چه او در تعلیم آن بخل بسیار نشان میداده است. علامه سکاکی را نیز درین فن کتاب جلیلی است. همچنین ابن الوحشیه کتابی در این باره از نبطیان نقل کرده است. (از کشف الظنون). و داود ضریر انطاکی گوید: برحسب نوشتۀ برخی از مؤلفان علم طلسمات را ارشمیدس اختراع کرده است و برخی گفته اند نخستین چیزی که درین علم وضع گردیده مکعب افلاطون است و آن علمی است که مادۀ آن فلک و مولدات و صورت آن کمال هیاکل است و هدف و غایت آن تقلید از طبیعت اصلی است و فاعل آن حکیم است. درین علم به طب نیازمند میشوند زیرا برای دانستن احکام طبایع و اجزای بخورات و آنچه بموازین درجه ها وابسته است باید از طب استمداد کنند. سپس باید دانست که اگر موضوع مطلق علم روح در روح باشد آن را سحر خوانند و اگر جسد در جسد باشد آن را کیمیا نامند و اگر روح در جسد باشد آن را طلسم گویند. و علم طلسمات از لحاظ نسبت های عددی و اسرار فلکی قهراً مشابه طبیعیات است. رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 157 قسمت دوم شود