ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. (معیار جمالی). رجوع به بفبنج شود: دعا و مدح او را حرز خود ساز که افعی با تو باشد کم ز بغبنج. شمس فخری، کنایه از ساغر خالی از شراب. (از برهان) (از رشیدی) (ناظم الاطباء: بغداد). ساغر. (غیاث)
ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. (معیار جمالی). رجوع به بفبنج شود: دعا و مدح او را حرز خود ساز که افعی با تو باشد کم ز بغبنج. شمس فخری، کنایه از ساغر خالی از شراب. (از برهان) (از رشیدی) (ناظم الاطباء: بغداد). ساغر. (غیاث)
فروشندگانی که تعارف بسیار کنند و در برابر قیمت پیشنهاد شده مدتها مقاومت میکنند. (از دزی ج 1 ص 101) ، گندم مخلوط به جو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طعام مخلوط به جو. (از اقرب الموارد)
فروشندگانی که تعارف بسیار کنند و در برابر قیمت پیشنهاد شده مدتها مقاومت میکنند. (از دزی ج 1 ص 101) ، گندم مخلوط به جو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طعام مخلوط به جو. (از اقرب الموارد)