جدول جو
جدول جو

معنی بغرنج

بغرنج
(بُ رَ)
سخت. مشکل. عظیم سخت. بسیار درهم، چون معمایی صعب. پیچ در پیچ. برهم، درهم. ملتبس. پیچیده. معمایی. صاحب تعقید. معقد. مغلق. جاویده (در تکلم). نامفهوم. نارسا. (یادداشت لغت نامه) ، تریز جامه. (ناظم الاطباء).
- بغلک زدن، کنایه از شماتت کردن باشد. (برهان) (مؤید الفضلاء) (رشیدی) (آنندراج) (فرهنگ نظام). شماتت کردن. (ناظم الاطباء) :
شاهد مهرگان گشاده کمر
بغلک میزند بفروردین.
ملک قمی (از آنندراج) (از فرهنگ نظام).
، مسخره کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به بغل زدن شود
لغت نامه دهخدا