معنی بغبنج
- بغبنج
- ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. (معیار جمالی). رجوع به بفبنج شود:
دعا و مدح او را حرز خود ساز
که افعی با تو باشد کم ز بغبنج.
شمس فخری، کنایه از ساغر خالی از شراب. (از برهان) (از رشیدی) (ناظم الاطباء: بغداد). ساغر. (غیاث)
