- بعذارت
- جنباندن، لرزاندن
معنی بعذارت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جنباندن، لرزاندن
جمع تعذر
بینا گردیدن، بینا دل شدن
مژدگانی، خبر خوش، نوید
دوشیزگی
بسیارگویی، شل زبان ول زبان، ولگسار
دست نخوردگی، دوشیزگی
دژخیم
گزاره
از پارسی برزافشان
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی بد حالی، تواضع (در لباس پوشیدن)
بداصل، بدگوهر
عاریت دادن چیزی را بکسی بعاریت سپردن ایرمان دادن
بهانه گرفتن
بداصل، بدگوهر، بدسرشت
بدحال شدن، ژولیده هیئت شدن
مژده، خبر خوش، خبر مسرت آور
بینا شدن، بینایی، کنایه از دانایی
دوشیزه بودن، دوشیزگی، تازگی، نو بودن، در علم زیست شناسی پردۀ بکارت
عذر آوردن، بهانه کردن، عذر خواستن، ترساندن
بنا، ساختمان، بنای عالی، برای مثال هرکه آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل به دیگری پرداخت ی وآن دگر پخت همچنین هوسی / واین عمارت به سر نبرد کسی (سعدی - ۵۲) ، ساختن، آباد کردن
حجت، برهان، آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار داده شود
عذرخواهی، پوزش، آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار بدهند
عذرها، بهانه ها، عادتهای ماهیانه، جمع واژۀ عذر
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابل نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمع واژۀ عذرا
سختی، بدخوئی
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
تفسیر و تاویل، شرح، بیان و تعبیر کردن، طرز بیان، طریقه ادای سخن
مسکنت و درویشی و فقر
آباد کردن، بنا کردن
نا زاینده شدن، نازایی
عذرخواهی و پوزش