جدول جو
جدول جو

معنی بعذارت - جستجوی لغت در جدول جو

بعذارت
جنباندن، لرزاندن
تصویری از بعذارت
تصویر بعذارت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بعذاره
تصویر بعذاره
جنباندن، لرزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذرات
تصویر تعذرات
جمع تعذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصارت
تصویر بصارت
بینا گردیدن، بینا دل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژدگانی، خبر خوش، نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیذار
تصویر بیذار
بسیارگویی، شل زبان ول زبان، ولگسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دست نخوردگی، دوشیزگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
نوید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدذات
تصویر بدذات
دژخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عبارت
تصویر عبارت
گزاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معذرت
تصویر معذرت
پوزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بذاره
تصویر بذاره
از پارسی برزافشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذاذت
تصویر بذاذت
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی بد حالی، تواضع (در لباس پوشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدذات
تصویر بدذات
بداصل، بدگوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعارت
تصویر اعارت
عاریت دادن چیزی را بکسی بعاریت سپردن ایرمان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
بهانه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدذات
تصویر بدذات
بداصل، بدگوهر، بدسرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بذاذت
تصویر بذاذت
بدحال شدن، ژولیده هیئت شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژده، خبر خوش، خبر مسرت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بصارت
تصویر بصارت
بینا شدن، بینایی، کنایه از دانایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزه بودن، دوشیزگی، تازگی، نو بودن، در علم زیست شناسی پردۀ بکارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذر آوردن، بهانه کردن، عذر خواستن، ترساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمارت
تصویر عمارت
بنا، ساختمان، بنای عالی، برای مثال هرکه آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل به دیگری پرداخت ی وآن دگر پخت همچنین هوسی / واین عمارت به سر نبرد کسی (سعدی - ۵۲)، ساختن، آباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معذار
تصویر معذار
حجت، برهان، آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار داده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معذرت
تصویر معذرت
عذرخواهی، پوزش، آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذرها، بهانه ها، عادتهای ماهیانه، جمع واژۀ عذر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاری
تصویر عذاری
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابل نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمع واژۀ عذرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرارت
تصویر عرارت
سختی، بدخوئی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبارت
تصویر عبارت
تفسیر و تاویل، شرح، بیان و تعبیر کردن، طرز بیان، طریقه ادای سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسارت
تصویر عسارت
مسکنت و درویشی و فقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارت
تصویر عمارت
آباد کردن، بنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقارت
تصویر عقارت
نا زاینده شدن، نازایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معذرت
تصویر معذرت
عذرخواهی و پوزش
فرهنگ لغت هوشیار