جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بذاذت

بذاذت

بذاذت
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی بد حالی، تواضع (در لباس پوشیدن)
بذاذت
فرهنگ لغت هوشیار

لذاذت

لذاذت
خوشمزه یافتن چیزی را: لذاذت این قدیه بمبلغی رسیده که... آنرا در سبدها تعبیه کرده. . شهر بشهر فرستاده اند، مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار

بذاذه

بذاذه
بدحال شدن. بذاذ. بَذَذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا

بذأت

بذأت
بد و زشت گفتار گردیدن. بَذْء. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بدزبان شدن. بیهوده گوی شدن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

بذاذ

بذاذ
بدحال شدن. بذاذه. بَذَذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا