- بعاد
- فریه (لعنت) نفرین دور
معنی بعاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بعد بمعنای دوری
دور کردن، تبعید کردن
بعد
ابعاد هندسی (ثلاثه، سه گانه): در ریاضیات طول (درازا)، عرض (پهنا) و عمق (ژرفا)
ابعاد هندسی (ثلاثه، سه گانه): در ریاضیات طول (درازا)، عرض (پهنا) و عمق (ژرفا)
دور
ارادی، بمیل، عمداً
سپس زمانی دیگر پس سپس
جماع کردن، زناشوئی کردن
رگبار تندابه
باران گران، کالا مانه، سنگینی
جمع بلد، زیستگاه ها: شهر ها بخش ها سرزمین ها جمع بلده. شهرها: (در جمیع بلاد گردش کرد)، ناحیه ها نواحی. توضیح این کلمه در ترکیب اسمای امکنه برای افاده مفهوم مملکت و کشور بکار رود مثلا بلاد العرب بعربستان بلاد الروم بمملکت رومیان اطلاق شود. یا تخطیط بلاد. جغرافی (علم)، بدکار، فاسق نابکار، فاحشه روسپی، مفسد مفتن، گمراه. شهرها، ج بلد
گلیم راه راه
دور
دیرتر
رستاخیز
میرش مردن (فعل سوم شخص مفرد فعل دعایی از بودن) بود باشد
یخچال
تک تک، پریشان، جنگ تن به تن، جدا جدا
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
عبدها، بندگان، جمع واژۀ عبد
فاسق، نابکار، بدکار، تبهکار، بلاده
بلدها، شهرها، سرزمین ها، جمع واژۀ بلد
زنده شدن دوباره در عالم آخرت، عالم آخرت، جای بازگشت
باشد، باد، بواد مثلاً زنده بواد، پاینده بواد، مرده بواد
دارای احتمال کم مثلاً بعید می دانم دوباره پیدایش شود، دور، با فاصلۀ زیاد
جمع عابد، بندگان و بمعنای عبادت کنندگان
برگردیدن، عود، بازگشتن، رد کردن