جدول جو
جدول جو

معنی بطی - جستجوی لغت در جدول جو

بطی
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
تصویری از بطی
تصویر بطی
فرهنگ لغت هوشیار
بطی
درنگ کننده، کند
تصویری از بطی
تصویر بطی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بطین
تصویر بطین
مرد شکم بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیط
تصویر بطیط
شگفت، دروغ، نیم موزه، جسک (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیش
تصویر بطیش
سخت گیر، تازنده تازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیخ
تصویر بطیخ
خربزه، هندوانه، کدو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطین
تصویر بطین
بزرگ شکم، ویژگی مردی که شکمش بزرگ باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطین
تصویر بطین
((بِ))
آن که شکمش بزرگ باشد، بزرگ شکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بطیء
تصویر بطیء
((بَ))
کند، آهسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بطیخ
تصویر بطیخ
خربزه، هندوانه، کدو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبطی
تصویر تبطی
پس انداختن کار و تاخیر در آن
فرهنگ لغت هوشیار
از نژاد قبط منسوب به قبط از قوم قبط از نژاد قبط، جمع اقباط یا ماههای قبطی. عبارتند از: توت (توث) باوی اثور کراق طوفی ماخبر فامینوث فرموثی باخون باونی افبقی ماسوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطی
تصویر مبطی
مبطی در فارسی: سست کند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبطی
تصویر نبطی
منسوب به نبط: ازقوم نبط، زبان قوم نبط، خط قوم نبط، گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
دسته ای از اقوام قدیم عرب که در حدود چهار قرن قبل از میلاد در یکی از نواحی عربستان ساکن شده و در سال ۱۰۶ میلادی به دست رومیان منقرض شدند، یک تن از قوم نبط، تهیه شده به وسیلۀ مردمان نبط، زبان و خط اقوام نبطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبطی
تصویر سبطی
امت موسی، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبطی
تصویر قبطی
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
فرهنگ فارسی عمید
نامی که در عهد عتیق بنخستین روسای خاندان اطلاق میشده، کشیش درجه اول مسیحیت بطریرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیخی
تصویر بطیخی
خربزه فروش تره بار فروش خربزه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیخه
تصویر بطیخه
واحد بطیخ یک دانه خربزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی شدن
تصویر بطی شدن
کند شدن آهسته شدن کند شدن آهسته شدن مقابل سریع گشتن تند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی الهضم
تصویر بطی الهضم
ناگوارد غذایی که بکندی هضم شود ثقیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی الفهم
تصویر بطی الفهم
دیریاب کودن کم هوش، دیر یاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی السیر
تصویر بطی السیر
کند رو آنکه باهستگی رود کندرو: (قطاربطی السیر) مقابل سریع السیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی الزوال
تصویر بطی الزوال
آنچه که باهستگی راه زوال پیماید: (پس چون بپرسی از ماهیتش که چیست گوید: عرض است بطی الزوال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی الحرکه
تصویر بطی الحرکه
آهسته رو آهسته ران آنکه باهستگی حرکت کند مقابل سریع الحرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی الانتقال
تصویر بطی الانتقال
کودن کند هوش کند فهم دیر فهم دیر یاب کم هوش کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطیالهضم
تصویر بطیالهضم
غذایی که دیر هضم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطیالانتقال
تصویر بطیالانتقال
کندفهم، کندذهن، کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطیالسیر
تصویر بطیالسیر
آنکه به آهستگی برود، کندرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطیالحرکت
تصویر بطیالحرکت
آنکه به کندی و آهستگی حرکت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطیحه
تصویر بطیحه
مرداب یا جایی که در آن آب بسیار جمع می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهی
تصویر بهی
(دخترانه)
به (میوه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسی
تصویر بسی
بسیاری باندازه ای زیاد، بحد کافی. بسیاری تعدادی کثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطه
تصویر بطه
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
فرهنگ لغت هوشیار